خلاصه داستان این قسمت : "تیون گریجوی" مردانش رو تحریک به عمل می کنه, استاد لووین آخرین نصیحت ها رو به "برن" می کنه, آریا هدیه ای از سوی جاکن هاکار دریافت می کنه, داینریس به مکان عجیبی می ره و جان خودش رو به کورین "نیم دست" ثابت می کنه...
خلاصه داستان این قسمت : "تیون گریجوی" مردانش رو تحریک به عمل می کنه, استاد لووین آخرین نصیحت ها رو به "برن" می کنه, آریا هدیه ای از سوی جاکن هاکار دریافت می کنه, داینریس به مکان عجیبی می ره و جان خودش رو به کورین "نیم دست" ثابت می کنه...
God is a Concept, By Which We Measure our Pain
123u,ali361,Batlaghi,Chandler Bing,D O R D I,dariushko,Dark Angel,ehsan7,emperato0r,errornima,fanoudi,FarboƉ,HaaMeeD,HAMID13,Homix,hosseinf722,idin,Kral,lilipoot,marya,Moh3eN,Patriot,pooya,prongz,Reza-G,rezarbn,slimshady,smgh470,sohrab101,stalker,The Pianist,UntouChable,vahidcivil66,WolF_PiR,yaser63
اپیزود خوبی بود . من با همه جاش حال کردم و با آخرش بیشتر .
ولی مارو گذاشت تو خماری برای فصل سوم
Greek emperor Cyrus the Great said: "We fight for honor, but your money. Cyrus the Great said: "Everyone to his not fighting.
اپیزود خیلی قشنگی بود .. جدا از پایان فصل پیش قشنگ تر بود ..
2 تا نکته ی مهم در مورد فصل سوم روشن شد :
1.تیم بازیگری Walking Dead به Game of Thrones می پیوندن
2. you'll see a lot more of margery
سخنرانی تیون گریجوی رو خیلی قشنگ درآورده بودن آدم قشنگ شکه می شه...
سرنوشت تیریون (حداقل تو این فصل) هم خیلی دردناک بود .. پیتر دینکلج هم که با اون بازیش واقعا اشک آدم رو در میاوره
حالا خیلی حرفا هست که در مورد این اپیزود می شه زد.. وایستیم بچه ها همه ببینن اپیزود رو ببینیم نظرشون چیه...
God is a Concept, By Which We Measure our Pain
اپیزود خوبی بود کلی خماری برای آینده
خیلی باحال بود گذاشتن تیون سخنرانیش رو بکنه همنوایی هم باهاش کردند بعد ضارت گذاشتند پس کله اش
اونجایی که واقعا جا خوردم قسمت آریا و هاکار بود کف کردم اینم جادوگر بود ؟؟؟؟؟؟ یا داستان چیز دیگه ایه ؟ میتونه خودش رو به شکل هر کسی که کشته دربیاره یا روح اونها رو در تسخیر خودش داره؟
اگه واقعا این همه قدرت داره چطور در بند بود؟
دو تا سوال بزرگ هم دارم 500 مرد پشت دروازه وینترفل بودند 20 نفر هم داخل تیون میترسید که راه خروج نداره و توسط اون ها کشته میشه بعد یهو نشون میده اون بیست نفر رفتند همه جا رو به اتیش کشیدند و همه رو کشتند هیچ خبری هم از نظامیانی که برای کمک به وینترفل پشت دروازه ها بودند هم نیست برن و دار و دسته اش هم تک و تنها دارند میرن چی شد یهو ؟ نویسنده یادش رفته این جاها رو یا قراره بعدا نشون بدهند؟
و این که چرا این زامبولی های نسل جدید شمالی اون تپله رو یه لقمه چپش نکردند و بیخیالش شدند ؟
ا
اژدها های گالیسی هم با حال بودند پدر سوخته با اون قدشه حلقه میده بیرون
دقیقا چندوقت دیگه باید خماری بکشیم؟
اول اینکه داش نوژن دمت گرم با اون عکس شاخ اول تاپیک!
خوب من هم نظرم رو تیکه تیکه میگم :
اول اینکه خیلی با کاری که با تیریون کردن ناراحت شدم , بعید میدونستم که همچین کاری بکنند باهاش. اون صحنه هایی که جافری داشت پاداش ها رو میداد و پاداشی که به بیلیش داد خیلی جالب و قابل تأمل بود ( راستی حاکم قبلی هارنهال کیا بودن ؟ کسی میدونه؟ ) و رفتار مارجری که برای ملکه شدن هرکاری میکنه هم جالبه. اون صحنه ای که سانسا داشت میخندید بعدش بیلیش اونجوری ضایعش کرد هم خیلی ناراحت کننده بود , قسمت بدش اونجایی بود که اون صحنه ی با ابهت ورود تایوین به کاخ رو با , روم به دیفال , ..... اسبه شروع کردن! اصلا حال نکردم!
اصلا دلیل کارهای واریس رو برای به خدمت گرفتن رز و سیاستش رو نمیفهمم!
بریان و جیمی هم خیلی خوب بودن , اون قسمت های جنگ تعجب توی چشم های جیمی خیلی جالب بود ( خیلی خوب نقشش رو بازی میکنه بازیگرش ) ( ولی خدایی قیافتن عین این شاهزاده هه توی Shrek میمونه!! )
کار راب هم کاملا حماقته محض بود , دشمن تراشیدن توی وضعیتی که دوستی نداری کار خیلی خوبی نیست , اصلا با سیاست کار نکرد این یه تیکرو ,
کار های اون ملیساندر هم که دیگه قیافه ی استنیس موقع نگاه کردن به آتیشه خیلی جالب بود. پس اینجوری دیگه باید هفت پادشاهی رو از آن استنیس بدونیم.
شخنرانی تیون و کاری که باهاش کردن خدایی ته خنده بود! یه چیزیرو یکی به من توضیح بده : اینا کل وینترفل رو اصلا برای چی آتیش زدن؟ چجوری تونستن در برن؟ مگه 300 نفر بیرون نبودن؟ برای چی برن فرار کرد؟ مگه تیون و بقیه در نرفتن؟ من نمیفهمم اون 300 نفر چی شدن؟
اون صحنه های ورو کالیسی به کاخ و دیدارش با دروگو هم خیلی احساسی بود , حمله ی اژدها ها و کشتن اون یارو هم خیلی تخیلی بود! یعنی اون یارو همچین چیزی رو نمیدونست؟ اصلا حال نکردم با این صحنه! ولی خوب قدرتنماییه کالیسی رو نشون دادن , حمله اش به اون یارو سیاه پوسته هم جالب بود و حبث اون و دختره هم خیلی خفن! دارن یواش یواش شخصیتی میسازن ازش که مقتدر باشه و بتونه که رهبری کنه.
صحنه ی مبارزه ی جان و " نیم دست" خیلی قشنگ و دور از انتظار بود , حالا یه مطلب دارم راجع بهش که ترجمه میکنم براتون.
لشکر اون ور هم خیلی خفن بود , اینابیان کار همه تمومه.
اون صحنه های تعلیقی که با اون سه صدای شیپور به وجود آوردن عالی بود , خیلی استرس گرفت منو , ولی صحنه ی آخر به نظرم خراب کرد کارو.
اصلا با حظور اینجوریشون حال نکردم , بد درستشون کرده بودن. کاملا ابهتشون پیش من از بین رفت.
اون چیزی که قسمت اول سریال دیدم کجا و این کجا , قیافه هاشون خوب نبود , حال نکردم , بیشتر شبیه زامبی شده بودن , کند و خنگ ( برخلاف قسمت اول ) مثلا همونی که تو قسمت اول سر اون یارو رو قطع کرد نگاه کنین خدایی! با اینا مقایسه کنین؟
فقط به خاطر مسئله ی آخر و اون صحنه ی ... بهش 9 میدم.
آها جاکان هاگار رو یادم رفت : فقط یه چیزی :
من با خودم میگفتم که این نباید خیلی معمولی باشه ها!
آریا اگه باهاش میرفت چی میشد!!
قیافش رو هم خیلی باحال بود که عوض کرد , جالبه که یه گروهن و اسم هم دارن!
اون صحنه ای که قیافشو عوض کرد اینجوری بودم اول ( چون داشت میرفت ) بعد که برگشت این جوری شدم : !
My name is Giovanni Giorgio, but everybody calls me Giorgio...
فقط دو کلمه : فوق العاده عالی
ولی حیف شد که منس ریدر رو ندیدیم
لوووووووووووووووووووووووو ووووووووووووووووووووووول
یعنی این قسمت مادر بگرید
آقا بهتریناپیزود این فصل همین بود نمره چند بدیم 10 کمه خیلی هم کمه
عااااااالی بود عااااالی بود
دنریس ترکوند چه میکنن این اژدهاها لوووووووووووووول دنریس تارگیرن بالاخره ی چیزی از خودت رو کردی دل طرفدارهاتو بدست آوردی
آقا من هیجان زده ام چه همرو خوب و کامل نشون دادن دمشون گرم عالی بود فقط نفهمیدم کی تموم شد
راب ازدواج کرد رسما دیگه ...فک کنم تو فصل بعد چشم امیدش باید به خاندان مادرش باشه
تایوین لنیستر قدرت کامل کینگز لند و ایمپ برنده ای که بازنده محض شد آخه چرا این بدبخت رو اینطوری کردن!!!!!!دلم براش سوخت خاندان تیرل هم به اونچهکه میخواستن رسیدن
عاشق تصاویر اونطرف دیوارم یعنی دیوانشم یعنی روانیشم چقد اونور دیوار خوبه جان در برابر منس رید قرار خواهد گرفت
3تا شیپور چه هیجانی داشت آخر سر مخصوصا اونجاییکه همه باهم گفتن ruuuuuuuuuuuuun فرااااااااااااااار ولی اصلا وایت واکرها ترس نداشتن بیشتر جذاب بودن:دی ولی خوب اونا هم اومدن تو بازی:دی اینا حالا همه با هم داشتن کجا میرفتن!!!!!!!!
دیگه کیه؟!!!کیههههههههههههههه؟:د ی
آریا هم که داستانش کلا فرق فوکوله اون یارو عجب جادوگری بود!!!!دمش گرم
سانسا که یعنی حالمو خراب مبکنه این بشر. لرد بیلیش فراریش بده ازین بیخاصیت راحت شیم خوب میشه
برن عشقه من همه ی چیزی رو کردن تو چرا هنوز هیچی رو نکردی!!!!هنوز مونده بزرگ شی عشقم؟!!!
رفتییییییییییییییییم تو کف تا سیزن3
اول یه تشکر ویژه از نوژن بخاطر ترجمه بکنم ، جا خوردم یهو دیدم سر ظهر زیرنویس رو ریلیز کرد دمت خیلی گرم
بعد برسیم سر این اپیزود به نظر من به جای اینکه به سوال ها قبلی جواب بده ، سوال های جدید بوجود آورد از اول همون جایی که شروع شد خیلی دنبال هاند و مانتین ( برادرش ) بودن که اصلا هیچ توجهی نشد یا قضیه جیمی که مشخص نشد ، استنیس چطور فرار کرد و راب قضیه اش چی میشه و پادشه پشت دیوار ( منس ) کی بود یا هدفش چی بود و................
یه نظرم یه سک سک به همه شخصیت ها زد و برگشت صحنه های زیبا این اپیزود هم میتونیم دیالوگ های تیریون با بازی فوق العادش اشاره کرد و این که قضیه کلیسی رو تا حدودی مشخص کردن . در کل چون خیلی کامپکت بود من به شخصه حال نکردم میخوام 7 بدم میترسم نوژن اخراجم کنه 8 میدم
این تیکه هم تو بحث قبلی گفتم درست شد:
حالا بزارین فصل بعد شروع مطمئن باشین کاترین این قدر ساده نیست جیمی رو به راحتی آزاد کنه
فعلا ریت imdb سریال 9.4 ـه انتها فصل قبل من دقیق یادم نیست چند بود کسی یادشه بگه ، امیدوارم از این کمتر نشه ولی باز هم میگم از اینجا به بعد با 10 تا قسمت به هیچ جا نمیشه رسید و سریال به این زیبایی عملا نابود میشه
پ.ن: اون صحبتی حمید کرد به نظر من هم با عقل جور در نمیاد اینا که داشتن بوق کرنا میزدن مثلا 500 نفر هم بود این آهن زاده چطوری از وینترفیل خارج شدن و اون ارتش کجا بود و این برن چرا رفت شمال؟
خوب فصل دوم هم تموم شد ....
بنظر خیلی قشنگ جمع کردن و تقریبا پایان خوبی داشت ....به همه هم رسید ...
کالیسی هم الان شانس زیادی داره واسه تخت نشینی ....
راب استارک هم که معلوم نیست داره چه میکنه ....وقت ازدواج بود اخه فکر کنم بهترین و زرنگترینشون(استارک ها ) همون اریا باشه ....اون باید تختو بگیره
نئون هم که دهنش خوب سرویس شد ...حرف هایی که با اون پیرمرده زد توی قصر وینترفل هم قشنگ بود ....
بلاخره این جان هم خودی نشون داد...
اخرین صحنه فص دوم هم که بنظرم بهترین صحنه فصل بود (به غیر جنگ)
منتظر نظرات دوستان هستم
TvCenter.TV
email: errornima@gmail.comهمیشه آخر حرفا پر از حرفای ناگفته ست.ما را نه غم دوزخ و نه حرص بهشت است.profile TvCenter: http://tvcenter.tv/forum/member7233.html