مصاحبه EW با سم اسماعیل، خالق سریال Mr. Robot
25 آگوست 2015
در حالی که به قسمت پایانی فصل نخست Mr. Robot نزدیک میشویم، سوالات زیادی در مورد قسمت پابانی و اینکه ادامهی سریال چگونه خواهد بود، در ذهن ماست. خوشبختانه سم اسماعیل با ما همراه شد تا به بخشی از سوالاتمان پاسخ دهد. در این گفتگو اسماعیل در مورد کارکترهایی که خلق کرده، برنامههایش، و از عشق قدیمیش، سریال لاست، میگوید.
تایرل حالا به شخصیتی غیرقابل پیش بینی تبدیل شده، و همسرش، همونطور که شما بارها گفتید، قراره نقش مهمتری در سریال داشته باشه. از نقطه نظر این دو شخصیت در قسمت پایانی باید منتظر چه چیزهایی باشیم؟
در این مورد بیشتر در فصل دوم خواهیم دید، ولی در قسمت پایانی این فصل که به شکلی موضوعات با هم تلاقی میکنند، کمتر در مورد رابطهی تایرل و جونا، و بیشتر در مورد تایرل و الیوت خواهیم دید. در فصل بعد ما شاهد بزرگ شدن شخصیت جونا به شکل بسیار پویاتری هستیم.
تایرل واقعا شخصیت جالبیه. ممکنه تایرل موضعش عوض بشه و دیگه آدم بد ـه نباشه؟ تایرل در ادامه چه نقشی در داستان بازی میکنه؟
یه جورایی فکر میکنم اون همیشه.... بهترین شکلی که میتونم این موضوع رو بدون قضاوت در مورد تایرل به عنوان یک شخصیت توصیف کنم، اینه که اون به شدت آسیب دیده است. من با دادن لقب "آدم بد ـه" به تایرل راحت نیستم، همونطور که لقب "آدم خوب ـه" رو هم به الیوت نمیدم. فکر میکنم هر دوی اونا به خاطر مسائل کاملا متفاوتی به شدت آسیب دیدهان. البته مشخصه که تایرل از خط قرمزهای اخلاقی بیشتری عبور کرده و برخلاف الیوت که کارهاش بیشتر بشردوستانه و برای کمک به دیگران به نظر میاد، کارهای تایرل ییشتر خودخواهانه و برای حفاظت از خودشه. اما نکتهی جالب اینجاست که شما میتونید اینو به عنوان یه چیزی که کاملا مشخصه در نظر بگیرید و بگید این یکی خوب ـه و اون یکی بدـه. ولی واقعا اینطور نیست. هر دوی اونها نقاط تیره و تاری دارن و هر دو روی این سکه میتونن خودشیفتگی خیلی زیادی از خودشون نشون بدن. برای همین من اینطور میگم که قراره ما تایرل رو تا جای ممکن در marquee (از کدهای HTML جهت شناورسازی و متحرک کردن متن) نگه داریم.
بیاید در مورد آنجلا صحبت کنیم. در مورد اون باید منتظر چه چیزهایی باشیم؟
خط داستانی آنجلا، ممکنه در ابتدای فصل شما فکر کرده باشید که اون شخصیتی سرراست و تک بعدی ـه، ولی حالا اون دست به کارهایی میزنه و خیلی بیشتر از اون چیزی که در آغاز فصل به نظر میرسید داره روی دیگهای از خودشو نشون میده.
قسمت آخر این فصل قراره چطور تموم بشه؟ باید منتظر یه تعلیق و کلیفهنگر باشیم، یا بیشتر با یه جمعبندی و چشمانداز مشخص روبرو خواهیم بود؟
راستش در مورد پایان فصل، قصد من این بوده که اونو یک پایه ریزی برای داستان بزرگتری که در مسیر پیش روی الیوت هست، قرار بدم. برای همین فصل رو اینجوری تموم کردیم. توی این فصل اتفاقات زیادی رخ داد که اونهایی که سریال رو دنبال میکردن لازم بود چیزهای زیادی رو تحلیل کنن، به چیزهای زیادی مجددا فکر کنن و از چیزهای زیادی سر در بیارن. فکر میکنم اون چیزی که من در نهایت میخواستم این بود که بینندگان با چنین رویکردی که "خیلی خب، حالا فهمیدم تمام قضایا از چه قراره" به استقبال فصل دو برن. در دنیای فیلمنامه نویسی، فصل یک به منزلهی پردهِی اول ـه. این ساختار کلی ماست، که اساسا به شما میگه "سریال قراره در این مورد باشه." معمولا سریالهای تلویزیونی این کار رو در چند اپیزود ابتدایی انجام میدن، ولی ما کل این فصل رو به این موضوع اختصاص دادیم، و حالا شما در حالی وارد فصل دو میشید که میدونید قراره ما روی چه روابطی تمرکز کنیم و قراره در نهایت سیر حرکتی سریال در چه مسیری پیش بره. پس این جاییه که من دوست دارم بینندگان در انتهای این فصل قرار داشته باشن.
پس فصل دو قراره بیشتر روی الیوت به عنوان یه کارکتر تمرکز کنه یا بُعد هیجانی-هکری کار رو بیشتر پیش ببره؟
فکر میکنم در فصل یک ما شخصیت پردازی زیادی انجام دادیم. از دید من هیچ یک از جنبههای هیجانی کار در صورتی که شما کارکتری داشته باشید که پرداخت نشده باشه، که حس واقعی بودن به شما نده، که نتونید باهاش ارتباط برقرار کنید و با اون همدردی کنید یا اونو درک کنید، فایده ای نداره. پس ما همیشه هر دو رو انجام میدیم. ولی در نهایت اون چیزی که از نظر من یک داستان خوب به حساب میاد، داستان خود افراد و چگونگی رشد و دگرگونی اونهاست. بُعد احساسی بدون شک قلب تپندهی کارـه و این چیزیه که ما هیچ وقت اونو کنار نخواهیم گذاشت. ولی آره، بسط داستان در قالب Evil Corp و خط داستانی نابود کردنش، چیزیـه که در کل سریال شاهد اون خواهیم بود.
بیننده ها باید تا چه میزان به اونچه که تا حالا دیدن اعتماد کنن؟ از این نظر که کدوم یک از چیزایی که به ما گفته شده واقعی و کدوم یک غیرواقعی ـه؟
فکر میکنم چیز مهمی که ما باید به خاطر داشته باشیم اینه که یکی از تمهای این سریال "واقعیت"ـه. چه چیزی واقعی ـه؟ این خودش یه بحثه، چراکه تکنولوژی به نحوی این مشکل هویتی رو که افراد این روزها دارن از این نظر که شخصیت آنلاینشون در مقابل شخصیت واقعیشون در چه جایگاهی قرار داره رو آشکار کرده. کدوم هویت واقعیه و شما کدوم یک از این اشخاص هستید؟ اونی که آنلاینه، یا اونی که رو در رو حضور داره یا اونی که پشت درهای بسته است؟ و به این شکل بحث برای مشخص کردن این جدایی واضح میان تمام این شخصیتها به شکل جالبی شروع میشه، و اینکه شخصیت واقعی ترکیبی از تمام اونهاست... این در اصل به چه معناست؟ و واقعیت چیه؟
پس سریال در واقع در این مورد بحث میکنه. و میدونم که این بحث داره به نظر یه موضوع خیلی ذهنی میاد، ولی فکر میکنم در سطحی مشخص، من دوست دارم بینندگان رو به نحوی با این سوال در مورد واقعیت از پا در بیارم و فقط بگم: "از نظر احساسی کدوم یک واقعی حس میشه؟" چون در نهایت چه شما فکر کرده باشید که F Society واقعیه یا نه، چه فکر کرده باشید Mr. Robot واقعیه یا نه، چه فکر کرده باشید آنجلا و تایرل و تمام این تئوریهای که من دارم اونا رو میخونم... فرقی نمیکنه، شما در هر حال در این سفر همراه الیوت هستید. شما همراه اون از مسائل سر در میارین و این مهمترین بخشـه. برای من که در گذشته سریال Lost رو میدیدم خیلی جالب بود که آنلاین بشم و تئوریهای خودمو اعلام کنم. این احتمالا بخش تعاملی جالب سریالهایی از این دست ـه که رویدادها و شخصیتهای تفسیربرانگیز رو به شکلهای مختلفی تحلیل کنی.
|