انتخاب لیست برترین فیلمهای یک سال به خودیِ خود کار سختی ست ولی برای انتخاب برترین فیلمهای یک دهه نیاز به یک رویکرد کاملا متفاوت داریم. یک راه این است که فیلمهای تحسین شده و بزرگ این سالها را انتخاب کنیم؛ لیستی از فیلمهای شناخته شده که اکثریت مردم هم با آن موافق و همسو باشند، اما اغلب مواقع فیلمهایی که در دوره انتشارشان به عنوان شاهکار شناخته میشوند (حتی آنهایی که واقعا لیاقتش را دارند و آثار شگفت انگیزی هستند) کمتر در حافظه میمانند.
خیلی مواقع این فیلمهای ناکامل و بی ادعا هستند که در خاطره ها میمانند. فیلمهایی که شاهکار زمان خود شناخته نشدند ولی سالهای سال پس از تماشای آنها، خود را در حال تفکر به مضمون و داستانهایشان یافته ایم.
شکوه و بزرگی هر چیز در چشمانِ نظاره گران نهفته است.
با این توضیحات لیست حاضر از دید ما آماده شده است.*
یک توصیه به شما؛ لیست خود را بسازید بدون توجه به نام فیلمها. انتخابهایتان را بدون ترس از قضاوت و براساس سلیقه خود مرتب کنید ، فیلمهایی که تاثیرشان را بیش از بقیه (فارغ از نام و شهرتشان) حس کرده اید. |
Somewhere (2010)
در سالهای انتهایی این دهه، سینمای جهان میخواهد داستانهای بیشتری در مورد زنان و به روایت زنان تعریف کند. در ابتدای دهه،
سوفیا کاپولا داستانی شگفت آور از رابطه یک بازیگر خودخواه و دختر نوجوانش را روایت میکند. مانند اغلب آثار کاپولا زندگی در این فیلم جریان دارد. فیلم داستان لحظاتی کوتاه و اتفاقاتی ست که از یک دختر نوجوان یک زن میسازد.
Cave of Forgotten Dreams (2011)
ورنر هرزوگ یک استعداد بی همتایِ عجیب و غریب است. در این مستند هرزوگ دوربینش را به غار "شوه" در فرانسه میبرد جایی که قدیمی ترین نقاشی های دست بشر بر دیواره های آن نقش بسته اند، با قدمتی بیش از سی و دو هزار سال!
در این مستند هرزوگ سوالهایی میپرسد که روح انسان معاصر را سیراب میکند، مثلا اینکه رویای پدرانِ هزار ساله ما در این غارهای تنگ و تاریک چه بوده است.
Melancholia (2011)
لارس فون تریه فیلمسازیست که استعداد غریبی در دشمن تراشی برای خود دارد، اما این فیلم مطمئنا دشمنان کمتری خواهد داشت.
دو خواهر، یکی تازه عروس و دیگری یک مادر موفق باید با پایان دنیا روبرو شوند. سیاره ای به نام "مالیخولیا" در حال نزدیک شدن به زمین و نابودی آن است، تازه عروس میخواهد این اتفاق بیوفتد و مادر از آن هراس دارد.
فضای سنگین فیلم و البته شیرینی عجیب و غریب آن از نکات به یادماندنی در مورد این ساخته فون تریه است که خود او آن را فیلمی کمدی میداند.
Before Midnight (2013)
ریچارد لینکلیتر در این فیلم میوه آنچه در سال 1995 کاشته بود را به بیننده نشان میدهد. کارگردان با ما به انتها سفر میکند و رابطه ای که قرار بود یک شبه به پایان برسد را در فراز و نشیب زندگی زناشویی به تصویر میکشد.
حالا "سلین" و "جسی" تلاش میکنند درباره مسئولیتهای خود به عنوان والدین و هویت خود به عنوان یک زن و یک مرد در دنیای مدرن امروز حرف بزنند.
آیا عشاقِ جوان و سرخوشِ دیروز و پدر و مادر کم رمقِ امروز از این مخمصه جان به در میبرند؟
Phoenix (2014)
کریستین پتزولد آلمانی متخصص ساخت فیلمهای پیچیده درباره روابط انسانی، خواسته ها و امیال انسانیست و "ققنوس" بهترین فیلم اوست.
با برداشتی از یک درام معمایی فرانسوی و البته نگاهی به "سرگیجه" ماندگارِ "آلفرد هیچکاک"، این فیلم داستان "نلی" را تعریف میکند. زنی که از چنگال "آشویتز" رهایی یافته اما صورتش دفرمه شده است. جراحی پلاستیک بخشی از آسیبهای چهره او را ترمیم میکند و حالا او با بحران هویتی غریب روبروست و البته باید در برلینِ ویران شده به دنبال همسر گمشده اش بگردد.
John Wick (2014)
"جان ویک" با قتل یک سگ شروع میشود و با یک تطهیر روحانی پایان میابد. در این میان
کیانو ریوز همواره در حال جنگیدن است و چه جنگیدن باشکوهی.
ریوز یکی از بهترین ستاره های اکشن تاریخ سینماست.
صحنه های اکشن این فیلم به بهترین شکل طراحی شده و ریتم و روتین آن شگفت انگیز است. فیلمهای اکشن اگر درست ساخته شوند یکی از بالاترین لذتها برای سینمادوستان هستند و روایت بیمارگونه، خونین و به طرز خطرناکی مفرحِ جان ویک، یکی از همین لذتهاست.
Selma (2014)
ایوا دوورنی در بهترین زمان و با کمترین سر و صدا فیلمی را به روی پرده برد که بیش از هر فیلم دیگری در این دهه توانست تاثیرگذار باشد. بلافاصله بعد از قتل سه جوان سیاه پوست توسط پلیس و رای جنجالی دادگاه عالی ایالات متحده در تغییر قانون آزادی رای، "سلما" اکران شد که داستان سه دوره راهپیمایی اعتراضی (به نابرابری حق رای و خشونت پلیس) به رهبری دکتر "مارتین لوتر کینگ" از شهر کوچک سلما به مونتگمری در ایالت آلاباما را روایت میکرد.
این فیلم اثری برای گذشته، امروز و آینده است.
Moonlight (2016)
بری جنکینز احتمالا یکی از بهترین درامهای قرن حاضر را ساخته است. این فیلم داستان زندگی جوان سیاهپوستی را روایت میکند که در تمامی لحظات آن میتوان واقعیت را لمس کرد.
روایت تکه تکه و هنرمندانه جنکینز و نمایش روابط انسانی در فیلم به طرز شگفت آوری خوب است. بیش از هر چیز نحوه روایت این فیلم در خاطره ها باقی میماند.
The Lost City of Z (2017)
جیمز گری یک استاد کهنه کار است. او بدون ترس از احساساتی شدن، به گونه ای متهورانه و البته خوش فرم فیلم میسازد.
این فیلم داستان جهانگرد معروف انگلیسی "پرسی فاست" را روایت میکند که به دنبال یافتن یک تمدن گمشده در عمق جنگلهای آمازون ناپدید شد. او سالها با تفکر یافتن این تمدن باستانی زندگی کرد و این موضوع تبدیل به هدف اصلی زندگی او شد.
گری با جلوه های زیبای بصری و تصاویر وهم انگیز آنچنان بیننده را جادو میکند که انگار همراه با جهانگرد انگلیسی بدنبال تمدنی گمشده در دل آمازون خطرناک میگردیم.
باور کنید این حجم از زیبایی بصری خیلی کم پیدا میشود.
Roma (2018)
آلفونسو کوارون نسبت به هر فیلمی که میسازد نکته سنجی دقیقی دارد، اما هنر اصلی او اینست که در هر کدام از آنها احساسات انسانی را بالاتر از همه چیز قرار میدهد، درست مثل "ویتوریو دسیکا".
اثر شگفت انگیز او "روما" داستان آلفونسوی جوان در مکزیکوسیتیِ دهه 70 را روایت میکند ولی فیلم به جای او در مورد زنی ست که او را بزرگ کرده است.
روما از آن دسته فیلمهاست که عجیب است اگر به آن شاهکار بگوییم، روما خیلی بیشتر از یک شاهکار است. روایتی باشکوه و درخشان از خاطراتِ یک دنیای متفاوت که در انتها اگر خوب توجه کنیم متوجه خواهیم شد بخشی از خاطرات همه ماست.
شما هم لیست خود را بسازید و با ما به اشتراک بگذارید.
» فیلمهای انتخابی از ابتدای 2010 تا پایان سال 2019 میلادی منتشر شده باشند.
» لیست ۱۰ فیلم برتر خود را منتشر کنید و اگر تعداد فیلمهای موردنظرتان بیشتر بود میتوانید در ادامه لیستِ ده تایی، نام آنها را ذکر کنید.
» توصیه میشود لیست خود را به ترتیب بنویسید و حتی میتوانید به آنها امتیاز بدهید.
» هر فیلمی در هر ژانری و از کشوری قابل قبول است.
» در انتها میتوانید لیست برترین فیلمهای امسال (2019) را هم ذکر کنید.
» توصیه میشود در مورد فیلمهای انتخابی خود نقد کوتاهی (چند کلمه یا چند جمله) هم بنویسید. |
*مجله تایم، استفانی زاچارک، نوامبر 2019
با تغییر و تصحیح
با تشکر از محمد (Daniel Desario) که زحمت پوستر رو کشید.