I dont care how long I gonna live. whether it's in a week or twenty years, there's horrible pain and sadness ahead
حس تماشای اولین اپیزود از سومین یا بهتر بگویم آخرین فصل یکی از بهترین کاپشوهای بریتانیایی بسیار متناقض بود. Sally Wainwright به نحوی ما را به شو دعوت میکند گویی زمان زیادی نگذشته و حس، همان حس تماشای دو فصل قبلیست، المان مهمتر برای درک این موضوع Sarah Lancashire و بازی اوست، اما در واقع ۶ سال از آخرین باری که ما هالیفکس و کاراکترهایش را دیدیم میگذرد.
سریال با نمایش چند آرک داستانی قوی پایلوت فصل آخرش را به رخ بیننده میکشد بگذارید کمی دقیقتر به بررسی هر آرک بپردازیم.
بیس آرک یا همان قصهای که ما را تا انتها به دنبال خودش خواهد کشید در واقع جدالی بود که از ابتدای سریال شروع شد رویارویی مادری زخمخورده و خلافکاری بی رحم.
کاترین همواره تامی لیرویس را مقصر خودکشی دخترش میداند و در دو فصل قبل موفق شد نوهاش رایان را از صحنه این نبرد دور نگه دارد. پایان فصل قبل دیدیم به ظاهر اینگونه است. حال کاترین که کمی تا بازنشستگیش نمانده، رویای جالبی نیز برای بعد از آن دارد خانواده و آشنایانش را دور هم جمع میکند در کارش به نقطهی دلخواه رسیده و سرانجام ذرهای خوشبختی را حس میکند اما طوفانی در راه است و او با خبری شوکهکننده مواجه میشود، ملاقات رایان با تامی آنهم با همراهی یک زوج.
تامی به شفیلد منتقل شده و به دلیلی در حال یادگیری زبان اسپانیایی است جای زخم درگیری شدیدی بر روی صورتش مانده و در سلولش عکس رایان بیشتر از همه چیز توجهها را جلب میکند.
پس از پیداشدن جسدی که کاترین بخوبی آنرا شناسایی میکند انگشت اتهام به سوی تامی نشانه میرود و کاراگاهان بدنبال ربط جسد به گروه گنگستری Knežević هستند. برگردیم به فصل قبل و معرفی این گروه با مقایسهای جالب ...
اما تامی که آثار درگیریش با Knežević هنوز بر روی صورتش باقیمانده و به نظر به زندگیش بیشتر اهمیت میدهد نام گروه گنگستری را به زبان نمیاورد.you know how New Jersey has the Sopranos?
well, Hallifax has Kneževićs
ساید آرک نیز به معرفی چندین شخصیت میپردازد و خود چندشاخه متصل بهم را تشکیل میدهد. Rob Hepworth مربی فوتبال رایان که به نظر دچار پرخاشگری و خشونت در اجتماع و در خانواده با همسرش Joanna است. Faisal Bhatti مسئول داروخانهای که ساقی جواناست و به نظر در سطح وسیعی مشغول پخش داروهای روانگردان است. البته لینکی بین سیستم توزیع او با Knežević ها نیز مشخص میشود.
هنر نمایش چندین قصه فرعی به همراه روایتی زیبا از قصه اصلی نوید ۵ قسمت زیبای دیگر در ادامه کار را میدهد. برای من اما مکالمه کاترین و کلر در دو موقعیت، کاترین و ریچارد در قهوهخانه و در انتها صحنه خشونت خانگی راب و جوانا از دلنشینترین لحظات اپیزود اول بود...
اضافهگویی رو میذارم کنار. فقط بگم حلالشون بعد از ششهفت سال. قسمت اول بهشدت خوب بود.
قسمت سوم
قسمت۲ نکات مهمی داشت ولی واقعا حوصله نوشتن رو نداشتم، اون پیامک هم خیلی جالب بود و فکر کنم اگه فراری در کار باشه باید قسمت بعد و دادگاه و رایان رو خوب زیرنظر بگیریم. اما سکانس صحبتهای کلیر و کاترین در واقع برای من دو رویکردی بود که توی زمینههای مختلف هم وجود داره، مقابله با شر...
کلیر آیندهای رو متصور میشه صلحآمیز و بدور از اثرات شر بر وجود انسانیت در واقع بدنبال توجیه شر هست اما از دیدگاهی غیرقابل دفاع. کاترین اما عملگراتره و این بواسطه شغلش و اتفاقاتی که در مقابله با شر به او تحمیل شده صحبت میکنه و او نیز دنیایی متصور میشه که شر غالب میشه و انوقته که دیگه خیلی دیره. به نظرم سریال به نویسندگی Sally Wainwright غوغایی بپا کرده و حداقل این سکانس برای من خیلی مهم بود. دید اروپایی سازشگرانه در مقابل اروپای واقعگرایِ عملگراتر که تجربهی دیدن شر رو داره، فکر کنم امروز ما به اون دومی نیازمندتریم. میدونم خیلی مبهم گفتم ولی منظورم رو گرفتید.
ادامه اون سکانس زمانیکه کاترین میاد بیرون من احساس کردم یه چیزی شبیه به اپیزود پایانی فصل اول شیلد ببینم و یه پنیک کامل باشه اما نویسنده بدنبال تزریق کمی زنانگی امروزی به داستان بود پس اینجا جا موند...
آرک مربی ورزش تقریبا توی قسمت قبل توسط زنش جوانا توضیح داده شد و درگیری راب با دانشآموزانش و رخنه به زندگیشون و ... پایان اپیزود رو هم که دیگه نگم
به نظرم یکی از بهترین اپیزودهای درامی که دیدم همین بود البته شاید شرایط هم کمی تاثیرگذاره ولی بهرحال سریال در سطح بالایی از روایتگری و پیچش داستانی قرار داره و امیدوارم یه پایان دلانگیز برامون رقم بزنه...
بمونیم ببینیم هومن چی میگه
سارا لنکشر هر هفته کلاس بازیگری برگزار میکنه، ما هم هر هفته سر کلاسش حاضر میشیم. اما جدای از شوخی، 10 دقیقۀ ابتدایی قسمت سوم و گفتوْشنود دونفرۀ کترین وْ کلر جزء بهترین چیزهایی بود که تلویزیون برای عرضهکردن داره.
توی این سه قسمت از لحاظ بازیگری و داستانگویی بدون اغراق بینقص بوده و توی 60 دقیقه، دورریز نداشته.
+ اون بخش کلاسیکِ «مرد بیوجود و دستوْپاچلفتی که با کوچکترین بادی میلرزه»ی Happy Valley هم به بهترین شکل در معرض نمایشه.
فکر کنم فرصت خوبیه با نویسنده و خالق دو تا سریال های برنده بفتا آشنا بشید. یکیش همین هپی ولی اون یکی last tango in halifax رو هم من ندیدم ولی یادمه یکی از اولین مینی سریالهاش Unforgiven 2009 رو دیدم و جالبه بدونید بیشتر سریالای الان، توی اون زمینه داستانی کپی همین مینی سریالند.
البته که همیشه ویکی بهترین راه شناخته ولی امیدوارم برید سراغ این ویدئو که تماشاش به خودم خیلی چسبید.
قسمت چهارم
آیا از این قسمت به عنوان بیننده لذت بردم؟!!
واقعیتش نه. خب البته کلیمکس داستان این اپیزود رو حدس زدم. اما ناهمگونی داستان توی تمام آرکها بیداد میکرد. شاید خیلی ازش تعریف کردیم. به نظرم یکی از ضعیفترین نوشتههای کل سریال بود که البته خیلی هم به کلیت داستان لطمه میزنه.
خب از اول شروع کنم پلاک ماشین پت و مت رو ران نکردند حتی بعدش که فهمیدند هم ران نکردند
کنزویچ ها تیپیکال آدم بدا وارد شدند و اون هندلر پت و مت به نظر از کنزویچ ها کنزویچ تر بود...
مکالمه درباره فرار تامی بین کاترین و رئیسش
قصه شوهر سابق کاترین خبرنگاری که حالا بیشتر میدونه ولی هنوز باید منتظر توی خطر افتادنش باشیم
و بالاخره آرک جوانا که به نظرم یه خورده بهتر از بقیه قسمتها بود.
از همه اینا که بگذریم دو تا مکالمه بین کاترین و نیل + مکالمه کلیر و نیل با رایان >> شاید مثلا به اولی نمره خوبی توی اجرا بدیم ولی از لحاظ داستانی جفتش چرت و پرت بودند...
مثلا به عقل ناقص من میرسه که مکالمه اول بین نیل و کاترین به علت اصلی تمایل نیل به دیدار رایان و تامی باشه و اینجاست که درام شکل میگیره یعنی بری زیر پوست افکار نیل و در تقابل با افکار کاترین قرارش بدی و یهو کاترین نتونه منطق نیل رو به خودش بقبولونه و اون راز بزرگ خانوادگی رو برای نیل و کلیر و برایان لو بده ...
و اون بخش چت نیل و کلیر با رایان چیزی به ذهنم نمیرسه...
البته بخش تقابل داروسازه با شوهر جوانا و کنترل خشم خیلی جالب بود کنایه لطیفی بود
کلا این هفته خیلی منتظر این اپیزود بودم و تبلیغ نویسندگی ش رو کردیم ولی ناامیدم صبر کنیم ببینیم هومن چی میگه امیدوارم امیدوارتر بشیم
قسمت چهارم: 10/10
سوای اینکه تامی از «بولتون» رفت تو، از «لیدز» دراومد، مشکل دیگهای نداشت
https://picoup.ir/images/08598283042527220384.gif