1
2
3
4
5
6
7
8
9
10
نمیدونم فیلم برتری الی فیشر با بازی جانی دپ رو دیدید که جانی دپ خودش رو تو اینترنت اپلود می کنه فورد هم این کار رو کرده بود تا زمانی که
خودش رو به زور جایی که دستش رو جلوی دید برنارد میذاره تو بدن برنارد کپی میکنه توهم دیدن فورد هم به این دلیل بود
من نسبت یه این قسمت هیچ حسی نداشتم نه خوب بود نه عالی نه بد گیج نشدم و داستان ولی این اچیزود نسبت به همه قسمت ها فرق داشت
شروع کننده اتفاقاتی هست که در قسمت های بعدی مشخص میشه برای خیلی از اتفافات ایده ای نداریم لی وقت پازل در اینده کانل بشه ناخوداگاه
همه چیز برامون روشن میشه که جریان چیه اصلا مهم ترین هدف فورد چیه ؟ ناجی انسان هاست،شروع کننده یک اخر زمان رباتی؟ نابود کننده دنیا ؟
هیچ چیز معلوم نیست تا قبل از این فکر میکردم فورد یک شخصیت منطقی و دانشمند رو داره ولی الان مشخص شده فورد همه مثل همه ادمها
حرص و طمع های بسیاری داره که دوست داره به جاودانگی برسه که جز قرار گرفتن در بدن یک میزبان شدنی نیست
روند فصل دوم تا اینجا کلا عوض شده خیلی خوب و دیدنی بود ولی لالن همه ایده هایی که داشتیم رو هوا مونده هیچ چیز مشخص نیست
وقتی این قسمت رو دیدم دقیقا فکر کردم که دارم ترمیناتور رو می بینم که اسکای نت داره دنیا رو تسخیر میکنه و انسان ها باید برای بقا بجنگند
فورد در این قسمت چیزی در حد یک دیوانه رسیده که معلوم نیست برای چی میخواد از انسان ها انتقام بگیره فکر میکردم
که فورد قصد داره که به میزبان ها ازادی و اختیار بده الان به این نتیجه رسیدم نابود شدن کریدور باعث میشه تمام میزبان ها گذشته و خاطره ای نداشته باشند
مثل روز اول از حافظه خالی و اماده تجربه کردن برخودار باشند این حرکت همه باعث پیشرفت هم باعث میشه بیشتر شبیه انسان ها باشند
اگر اتفاقی براشون رخ بده دیگه قابلیت بارگیری خاطرات رو نخواهند داشت
الان هیچ کسی برای بقای نسل انسان ها با اتفاقاتی که در اینده رخ میده نمی جنگه ویلیام هدفش مشخص نیست
دلوس به فکر اینه که به سود و کنترل بیشتری تو دنیا برسه فقط میو به یک درک جدیدی از احساس رسیده فکر نمی کنم این کافی باشه
اگر توجه کرده باشید ما دو تا خط داستانی مجزا قرار نداریم طبق حرف فورد وقتی میخواست بدن میزبان ارنولد رو بسازه
از دلوروس که شناخت بیشتری از ارنولد داره استفاده میکنه که بتونه تست صداقتی که ویلیام دنبالش بود رو بدست بیاره که
همین جور میشه دیدار دلوروس و ارنولد بیشتر فلش بک هستند و ما داریم از اخر به اول می رسیم در انتهای این فصل به سکانس های ابتدایی
این فصل می رسیم از اخر به اول می رسیم تا پیچیدگی فیلمنامه بیشتر بشه ما داریم اتفاقاتی که رخ داده مرور می کنیم مثل یک پازل
که باری تکمیل کردن اون از قسمت ها و جاهای مختلفی شروع می کنیم تا پازل تموم بشه و شکل اصلی ببینیم
و کارهایی که برنارد انجام داده در زمان حال و قبل از کسته شدن فورد رخ ندادهاین حوادث از قبل انجام داده شده و فلش بک هستند
اونجایی که برنارد تو چنگ شارلوت بود بعد از پیدا کردن جسد ها تو دریاچه هستش و یا شاید یه خط زمانی دیگه باشه که هنوز بین اون و ادغام مغز فورد با برنارد هنوز معلوم نیست چه اتفاقی افتاده.احتمالا" برناردی که شارلوت داشت ازش بازجویی می کرد فورد از مغزش خارج شده.یه چیز دیگه اینکه اون چند تا برناردی که تو مخفیگاه فورد پیدا کردن احتمال این تئوری رو قوی می کنه که چند تا ورژن از برنارد همزمان تو یه خط زمانی اتفاقات دریاچه وجود داشته باشه و این برناردی که از همون اپیزود اول کنار ساحل بیدار شده کلا" یه جورایی تعطیله
واقعا دارم لذت میبرم از این سریال
هر چیزی که از یک سریال خوب انتظاری داری داره این سریال
هیجان، اکشن، خط داستانی جذاب و تازه، دیالوگ های عالی، بازیگران خوب
9 از 10 امتیاز من
کلا دوخط داستانی هست تو این فصل .
یه خط بعداز تیر خوردن فورد هست و داستان گیو و دلوریس و یه خط جایی که برنارد بیدار میشه .
تو خط زمانی دوم دلوریس رو هنوز نشون نداده یا میشه گفت هنوز پیروز نشدن و نتونستن از پارک دربیان .
جایی که برنارد با فورد هم صحبت میکنه در واقع ضمیرناخوداگاهش با فورد روبرو نیشه و فورد وارد ذهنش میشه . بعدتر هم حتما شاهد تقابل فورد و برنارد میشیم .
قسمت بعدی هم که اگه پرومو شو دیده باشید ربط داره به گوست نیشن ها و اتاقات سوییت واتر دقیقا بعداز جایی که فورد تیر میخوره .
لا نصب هر قسمت رو باید دوسه بار و چندتا تحلیل هم خوند تا کل جریان رو متوجه شد .
بعد اینکه جایی که برنارد توسط شارلوت رفرش میشد صددرصد داشت فیلم بازی میکرد و آدرس جایی هم که داد تله هست و ا امه داستان...
لامصب بدجوری جای خالیه گات رو پر کرده واسم.
و بعداز این در رابطه لا برنارد و فورد چیزی مثل الیوت و مستر روبات رو خواهیم دید
قسمت 1 کاملا اشتباه هست.
اون حمله به مسا قبل از پیدا شدن برنارد کنار دریاچه هست. این حمله تو اون 2 هفته ای اتفاق افتاده که بقیه خبری نداشتن از وست ورلد.
اول این اپیزود که شارلوت و اون فرمانده امنیتی که کپی های برنارد رو میبینن بعد از پیدا شدن برنارد توی دریاچه هست.
اما در ادامه حمله به مسا مال قبل از پیدا شدن برنارد هست.
اول بگم این جیمز مارسدن من رو مبهوت خودش کرد. به تفاوت چهره تدی در فصل اول- چند قسمت اول فصل دوم- قسمت هفتم دقت کنید.
به طور کلی پیچیدگی داستان هم میتونه نقطه قوت سریال باشه هم نقطه ضعفش. اگر پیچیدگی جوری بشه که بیننده گیج بشه و ارتباطش با داستان قطع بشه میشه نقطه ضعف. بعضی وقتا وستوورد تو این دام میفته. پیش بردن همزمان چن خط داستانی ریسک بزرگی هست.
در این اپیزود یکی از تئوریها از دور خارج شد اما هنوز کلی تئوری جذاب دبگه باقی موندن. حیف تئوری برنالد/آرنولد خیلی جذاب بود.
دوستان این قسمت فقط دو خط زمانی داشتیم.
خط زمانی اول حال بود. پیدا شدن کلونهای برنارلد و مصاحبه برنالد با شارلوت
خط زمانی دوم مربوط به هفته اول شورش هست. گشت وگذار برنالد/فورد و خراب شدن گهواره و دعوای شارلوت/دلورس و دعوای میو/ویلیام همه در یک خط زمانی هستند.
در آخر اینکه پیشنهاد میکنم تئوریها و نقدها رو بخونید. مگه چند بار در عمر ما سریالی ساخته میشه که بشه براش تئوری پردازی کرد و از خراب شدن تئرویها لذت برد. برای من فقط در got این اتفاق افتاده بود و حالا هم در ww.