خب اگه میذاشتن یه ذره بزرگواری و بخشش (حداقل نسبت به نزدیک ترین کسانش) تو وجودش باقی بمونه بهتر نبود؟؟!!تصویر این شکلی ناکی خیلی بیشتر بیننده ها رو با خودش همراه میکرد و بیشتر به سرنوشتش علاقه مند بودن!من تا چند قسمت اول حتی فکر میکردم پدر واقعی جیمی ناکیه...
البته یه نکته ای هم که من بهش فکر میکنم اینه که شخصیت ناکی تامپسون رو با الهام از یه شخصیت واقعی "ناکی جانسون" نوشتن،شاید میخواستن به شخصیت اصلی وفادار بمونن!
شاید هم فقط میخواستن یه قهرمان خودخواه و بی وجدان داشته باشن! حیف جیمی که این وسط قربانی شد!
اصلا این سریال شخصیتهای منحصر به فردی داره!الان که فکز میکنم میبینم بین شخصیتهای زنده ی فعلی فقط ریچارد رو واقعا دوس دارم!!
شخصیت ناکی رو که گفتم راجبش....ایلای رو که اصلا دوس ندارم،مخصوصا به خاطر دروغ گویی اش!فقط بعضی جاها دلم برا بیچارگیش میسوزه.
اوایل سریال فک میکردم مارگارت خیلی قوی و مستقله..ولی شخصیتش خیلی بالا و پایین داشت،خیلی کم پیش میاد یه تصمیمی بگیره و روش بمونه!
ون آلدن رو که اصلا نمیتونم تحمل کنم شبیه طالبان میمونه فقط نسخه ی مسیحیش!
چاکی بد نیست شخصیتش یه خرده عقده داره که با توجه به شرایط اون موقع سیاه پوستها قابل درکه....تا اینجا که با معرفت نشون داده!
بابای جیمی
تنها جایی که دلم برا مامان جیمی سوخت همونجایی بود که بلاخره فهمیدیم،بابای جیمی چه بلایی سرش آورده...
مامان جیمی هم
حداقل مقصر 80% بدبختی های جیمیه...
جیمی رو هم خیلی دوس داشتم،هم خیلی دلم براش می سوخت،انگار از تک تک کسایی که تو زندگیش بودن ضربه خورده بود
الان که نگاه میکنم میبینم من از خیلی از شخصیتهای این سریال خوشم نمیاد،ولی هنر نویسنده ها اینجا بوده که ترکیب اینا کنار هم و روابط و عکس العملهاشون بسیار برام لذت بخشه...هرچند که از ویژگی های شخصیتی تک تک شون خوشم نیاد(این امتیازو باید بهشون داد
)