جمع و جور کردن لیست های این چنینی همیشه شبیه یه بازی شیرینه و نشون میده چه فیلم هایی بیشتر از بقیه ته ذهن آدم موندگار شدن. دهه گذشته واقعا دهه عجیبی بود. چیزی که بیشتر از همه قابل توجه بود انگار همه محدودیت ها کنار رفته بودن و به معنای واقعی کلمه هیچ چیزی نمیتونست جلوی کارگردان رو برای ساخت فیلم دلخواهش بگیره و آثاری خلق شدن که تا قبل از این به تصویر کشیدنشون روی پرده شاید بعیدترین اتفاق بود
تو دوره ای که فیلمی تماما به زبان اشاره ساخته میشه (The Tribe)، با گوشی آیفون میشه فیلم ساخت (Unsane سودربرگ و Tangerine شان بیکر)، میشه فیلمی راجب هولوکاست و اردوگاه مرگ نازی ها رو تماما به صورت نمای نزدیک و محو کردن پس زمینه ساخت (Son of Saul)، میشه فیلمی 140 دقیقه ای رو با یک برداشت ساخت (Victoria) و هر چالشی که ناشی از محدودیت تک پلان بودن وجود داره رو کنار گذاشت، فیلمی مثل The Revenant تماما با نور طبیعی ساخته میشه، میشه سراغ نگاتیو هفتاد میلیمتری رفت و تاریخ رو به اون شکل هنرمندانه تغییر داد (The Hateful Eight و Once Upon a Time in Hollywood کوئنتین تارانتینو) و فیلمساز های آیکونیک سینما مثل اسکورسیزی و برادران کوئن و فینچر برای نتفلیکس فیلم میسازن و ... بنظر دهه ای که گذشت برای دنیای سینما هم دیوانه وار بود! با تشکر از علی عزیز من هم یادی میکنم از فیلم های مورد علاقه م در دهه گذشته که ترتیبی هم ندارن.
Wolf of Wall Street
هنوز که هنوزه شاید باورش سخت باشه فیلمسازی بتونه در 70 سالگی همچین فیلمی رو با این حجم از شور و دیوانگی و انرژی بسازه. اما اسکورسیزی با برداشت شخصی خودش از زندگی بلفورت و به تصویر در آوردن سه ساعته (بدون لحظه ای خستگی برای ما) همه ی اون چیزایی که زندگی جوردن بلفورت رو شامل میشدن و میون همه ی اون شلوغی ها و تو اون دنیای دیوانه ای خلق میکنه، مستقیما تماشاگر رو هدف میگیره! در خیلی از لحظات شاید فکر کنیم مگه میشه از اين همه صحنه سرخوشانه و جنسی، چيزی كه ارزش هنری هم داشته باشه بیرون کشید. اما این فیلم گرگ سینماست! سکانس پایانی رو به یاد بیارید...
Son of Saul
بارها اینو گفتم که متاسفانه فیلم بیش تر از اینکه بخاطر نکات ارزشمندی که داره مورد توجه قرار بگیره اسیر سوژه جدل برانگیز و انگ تکنیک زدگی شد. فیلم اتفاقا واقعه هولوکاست رو به پسزمینه ای محو منتقل میکنه و به کمک تکنیک، دوربین، بازیگر-کاراکتر (نوع نزدیکی دوربین و در قاب گرفتن کاراکتر) و با معطوف کردن همهی تمرکزش روی انتخاب یک شخصیت در حال تلاش برای معنا بخشیدن به مرگش، موفق میشه نگاه مخاطب رو به دنیایی فراتر از وحشت اردوگاههای آشویتس ببره و جدال ابدی انسان با مفهوم مرگ و تباهی رو به تصویر بکشه و بازگو کنه.
The Master
نیاز به گذر زمان داری و تمرکز روی تک تک موقعیت ها و سکانس ها تا دنیای جنون آمیز "مرشد" رو درک کنی. فیلمی که تو جهان نامتعادلش همزمان واقعیت و خیال رو به هم پیوند میزنه. تو لحظات زیادی از فیلم موقع تماشای قدرت بصری پل توماس اندرسون در خلق تصاویر و شخصیت هایی پیچیده و سکانس تقابل های دو نفره فینکس-هافمن، احساس مسخ شدگی عجیبی به مخاطب دست میده.
Mommy
کاری که دولان در این فیلم انجام میده بی نظیره. انتقادها از فیلم اغلب بخاطر گل درشت بودن موقعیت ها و فوران احساسات و اوراکت بودن بازی هاست. اما این شکایت ها با روح ملودراماتیک و موزیکال فیلم بیگانه هستن. شگفت انگیزه فیلمسازی در اون زمان 25 ساله به چنین درکی از رابطه موسیقی-ترانه برسه و هم ضرب با افت و خیز موسیقی ها و هم کلام با آواز، همچین نسخه گرم و دلچسبی از یه ملودرام خانوادگی ارائه کنه. فیلمی که حالت ها و حس ها و مودهاش در بین رنگ ها و نورها و آهنگ ها و خروش کاراکترها شناوره و بدون شک یکی از متفاوتترین و ماندگارترین رابطههای بین مادر و پسر در سینماست.
Inside Llewyn Davis
درون لوئین دیویس دربارهی یک صداست. صدایی که با تمام احساس و زیباییش سرنوشت زیبایی نداره. بیش از این هم داستانی وجود نداره. بقیه ش فقط داستانک هایی که در سوز سرما میگذرن. اما جذابیت فیلم حل شدن همه سردی ها و تلخی ها در یک شاعرانگی کوئنی ـه. لوئین قراره همیشه در سایه بمونه و درها به روش بسته بشن و هنر نابی که تو وجودشه نادیده گرفته بشه. اما اون چیزی که ازش به یاد میمونه تصویرش در سرما با اون کت قهوه ای نازک و گیتار جادویی در دستش و گربهی تو بغلش به امید اینکه فقط جایی پیدا کنه و آواز غمگینی بخونه...
Burning
بازگشت لی چانگ دونگ به سینما رو اگه بخوایم به بهترین نحو توصیف کنیم باید بگیم تعریف کردن داستان به زبان سینما تو هجوم بی پایان خیال به واقعیت! "سوزاندن"، فیلمی که در عین سادگی یه اثر عمیق و چندلایه ست و حال و هوای جادویی و غریبی داره و کاری میکنه که دنیا رو از نگاه متزلزل کاراکتر فیلمش به تماشا بیشینی و با چشمانی باز غرق بشی...
The Hateful Eight
تارانتینو با رفتن سراغ نگاتیو 70 میلیمتری، فقط سراغ یه فرمت قدیمی فیلمبرداری و احیای اون نرفت. بلکه سراغ ژانر قدیمی وسترن و بازنویسی قواعد به سبک خودش در قالب یک وسترن هیچکاکی و یه داستان آگاتا کریستایی رفت. حتی برای کارگردانی که فیلم هاش سرشار از مسیر عوضکردنها و فلاشبک های خلاقانه ست هم فلاشبک طولانی اواخر فیلم که پای مجموعهای تازه از شخصیت های جدید رو پیش میکشه و زاویهی نگاه ما رو به اتفاقات و آدمهای تو کلبه عوض میکنه، میتونه نهایت نبوغ قلمداد بشه.
The Turin Horse
آخرین ساخته و شاهکار بلا تار، درباره شش روز از زندگی یه پدر و دختری به همراه اسب شان در یک خانه ست. شاید اشاره به جملات کتاب های مقدس درباره خلقت جهان. اما در این شش روز خبری از زیبایی نیست. بلا تار این زندگی رو چنان در تک تک نماها رو به زوال به تصویر میکشه که تا مدت ها زندگی این دو نفر در ذهن مخاطب ادامه پیدا میکنه. انگار هیچ راهی برای خلاصی از این پوچی و تکرار نیست. بعید میدونم هیچ فیلمی حداقل در قرن جدید "باد" رو به عنوان یک شخصیت در آورده باشه و انقدر وجهه ترسناک و غریبی بهش داده باشه...
Boyhood
پسرانگی یه قدم رو به جلو تمام عیار برای سینمای "داستانگو" بود و خیلی ها موقع تماشای اثر با "میسون" و خانواده ش احساس نزدیکی داشتن و جاودی فیلم هم همینه! هر مخاطب "تکه" ای از شخصیت یا زندگی خودش رو در زندگی میسون پیدا می کنه. ساخت 12 ساله فیلم (یکی دیگه از شگفتی های دهه) باعث شده نکات عجیب زیادی تو فیلم به چشم بخوره اما جادویی ترین و بامزه ترین بخشش برای من دختر صحنه آخر فیلم بود... این فیلمیه که دختربچهای که در اوایل فیلم سر کلاس و موقع کاردستی درست کردن میسون خیلی سریع و مختصر و در حد دو نما میبینمش، میتونه همونی باشه که در صحنهی آخر مهمترین دیالوگ فیلم رو از زبونش میشنویم. این شاید زیباترین شکل به تصویرکشیدن "گذر زمان" در این سالها باشه...
Uncut Gems
تو روزهایی که فیلمها از همه چی صحبت میکنن و راجب هیچ چیزی نیستن، "جواهرات تراش نخورده" جمع و جور برادران سفدی مثل یه هدیه الهی برای عاشقان سینماست. فیلمی که با ریتم سرکش و جنون فرمی ش در بیثباتی محض جلو میره و هر لحظه دنیای دیوانه ذهن "هاوارد رتنر" رو در مقابل واقعیت وحشتناک و بی رحم جهان قرار میده و تا آخرین لحظه به دنیای کوچکی که انتخاب کرده وفادار میمونه. اما حاصل کار به دست آوردن چیزهای بزرگیه.