I dont care how long I gonna live. whether it's in a week or twenty years, there's horrible pain and sadness ahead
سر فرصت دوست دارم در مورد هر قسمت صحبت کنم و نظر شما رو هم بدونم اما فعلا که تا قسمت 6 دیدم باید بگم قسمت سوم واقعا از هر نظر بی نظیر بود. امیدوارم بازم تو قسمت های پیش رو یه قسمت در این سطح باشه.
برای من دیدن فیلم یا انیمیشنی کوتاه به معنای ایده خلاقانه ای هستش که سعی داره در طی مدت چند دقیقه کوتاه تجربه متفاوتی رو به بیننده ارائه بده. Love,Death & Robots به عنوان مجموعه ای 18 قسمتی از این انیمیشن ها فقط در حد 6 یا 7 قسمت تو ارائه محتوایی که بتوان آن را انیمیشن کوتاه معرفی کرد، موفق هستش وگرنه ما بقی قسمت ها از داستان چندان جذاب و متفاوتی برخوردار نیستن ولی با این وجود 18 داستان متفاوت با 18 کیفیت ساخت متفاوت اگر سر و تهش هیچی نداشته باشه، بازم حداقل از دیدن 4 یا 5 اپیزود بیشترین لذت را خواهید برد.
بیشتر اپیزودهای مفهومی و طنز گونه سریال به دل من نشست. اپیزود های «6.زمانی که ماست قدرت رو در دست گرفت» «14.زیمای آّبی» «3. سه ربات» «12.شب ماهی» «7.ورای شکاف آکویلا» «17.تاریخ جایگزین» و «3.شاهد» به نظرم بهترین اپیزودهای سریال بود و اپیزودهایی مثل «16.عصر یخبندان» ، «11.دست یاری دهنده» و «1.محرک سانی» در رده دوم قرار میگیرن. مابقی قسمت ها بد نبودن ولی از نظر محتوای داستانی یا خیلی شبیه هم بودن و یا مشابه آن را قبلا" دیده بودم و بدترین اپیزود سریال هم «9.آشغال دونی» بود. بدون شک بهترین کیفیت ساخت هم متعلق به «3.شاهد» هستش که با ترکیب انیمیشن و محیط واقعی ساخته شده بود و امیدوارم انیمیشن های مشابهی شبیه این بیشتر ساخته بشه.دو تا قسمت که بیشتر از همه ازشون خوشم اومد یکی «زیمای آبی» بود که از نظر داستانی عجیب ترین و مفهومی ترین اپیزود سریال بود و از اون داستان هاست که پتانسیل بالایی برای تبدیل شدن به فیلم سینمایی موفقی داره. اپیزود «زمانی که ماست قدرت رو در دست گرفت» هم به خاطر طعنه های کنایه آمیز سیاسی از اپیزود های جذاب سریال بود
در کل میشه گفت Love,Death &Robots سریالیست خلاف جهت مسیر آب که در نشان دادن خشونت و برهنگی هیچ ترسی ندارد و در کنار آن ثابت می کند که با انیمیشن هر دنیایی رو میشه خلق کرد، اما در پس رسالت خود یعنی سرگرمی و لذت بخش بودن Tim Miller خالق سریال ،صنعت بی رمق هالیوود رو هدف قرار میدهد و با ارائه 18 ایده متفاوت ثابت می کنه که نوآوری چیز غیر ممکنی نیست و کما اینکه در بدترین حالت هم میشه از بیشتر اپیزودهای سریال یه فیلم بلک باستری موفق ساخت.
-=omid=-,125yahel,Alex Vause,Amirhossein17,aramis2800,ARCTIC,bayani,CapKiLL3r,Dexter_171,DUCHESS,ESajad,farhad_5005,hamid-p71,hosseinf722,Irag,jackbauer2012,joker8,karim_load,kingnessi,matiyo,Mia_3D,Mohsen82,mohsenshinobi,pejmanmm,peyman_eun,S@eeD-Mj,saeedporreza9,sarkhail,Tha Real Nigga,white_beard,wlh,yaser63
قسمت اول: Sonnies Edge
از لحاظ فنی خیلی خوب بود ولی مفهوم و داستانش کاملا تکراری ، کلیشه ای و نخ نما شده بود ... صحنه مبارزه رو تونسته بود بخوبی مشابه بازیهای کامپیوتری دربیاره ولی مهمتر از همه بخش صدا بود ؛ صداگذاری و میکس این قسمت فوق العاده بود و نشون میده حداقل از لحاظ فنی سطح خیلی بالایی داره و از مدیوم تلویزیون بزرگتره
قسمت دوم: Three Robots
برخلاف قسمت قبلی ایده خیلی جذابی داره و به راحتی میشه یه انیمیشن بلند سینمایی خیلی خوب از این ایده تولید کرد. انتظار داشتم روباتها با یه چالش روبرو بشن ولی روند داستان مثل چندتا اسکچ کمدی ( کمدی آیتمی) و یا حتی چندتا آگهی بازرگانی بامزه بود ... در هر حال این قسمت رو از قبلی بیشتر دوست داشتم.
قسمت سوم: The Witness
دقیقا به این میگن خلاقیت و ایده درست و حسابی ... این قسمت از همه لحاظ خلاقانه و جذاب بود از موسیقی گرفته تا زاویه های دوربین و تار شدن های اتفاقیش ... تکنیک انیمیشن سازیش رو هم خیلی دوست داشتم و تا اینجا بهترین اپیزود بوده ... استفاده از المان های کمیک بوکی (مشابه چیزی که توی انیمیشن سینمایی Spider-Man: Into the Spider-Verse دیدیم) هم یکی دیگه از خلاقیتهای خوب این قسمت بود. کیفیت تصویری انیمیشن خیلی جالب و جذاب بود و تا اینجا بهترین قسمت این سریال بوده.
قسمت چهارم: Suits
بهترین چیز در مورد این قسمت اصالت داستانیه ؛ وقتی قراره یه داستان در مورد مردم آمریکا تعریف کنیم که توی مزرعه میگذره ، مهم نیست پلات داستانی ترسناک باشه یا درام و یا اکشن و یا مثل این اپیزود داستان توی یه دنیای آخرزمانیِ پر از بیگانه های شکارچی و روبات های غول آسا بگذره ، اون حس خونگرمی و شوخ طبعی و کله خرابیِ جنوبی رو باید لحاظ کرد. این اپیزود بخوبی فضا و حال و هوای روستایی رو بیننده منتقل میکنه و این یه موفقیته ... این قسمت هم اکشن خیلی خوبی داشت و از قسمت اول بهتر بود توی این بخش ... سورپرایز پایانی هم عالی بود.
قسمت پنجم: Sucker of Souls
گرافیک این قسمت منو یاد کارتون هایی انداخت که قدیما میدیدم ، به خصوص Blake and Mortimer که خیلی هم دوستش داشتم ... ترکیب خوبی از کمدی و وحشت بود این قسمت و با اینکه از لحاظ داستانی چیز خاصی نداشت ولی تعلیقش خوب بود و موسیقی هم کار خودشو بخوبی انجام داده
در مجموع بین این پنج قسمت ، The Witness بهترین بود به نظرم ... در مورد سریال هم خیلی خوشحالم که این مجموعه ساخته شده ، حالا در کنار Rick and Morty از اون سریالهاییه که خدا خدا میکنم فصل جدیدش قسمتهای بیشتری داشته باشه تا لذت بیشتری ببریم.
قسمت ششم: When the Yogurt Took Overشاید بهترین انیمیشن پنج دقیقه ای بود که تا حالا دیدم ... سوای ایده فوق العاده ساده و خلاقانه ای که داره ، استفاده از راوی بهترین تصمیم بود واسه این قسمت ... کنایه ها و طعنه هاش به ساختار اجتماعی امروزی خیلی جالب و به شدت کمیک از کار در اومده و از لحاظ فنی هم انیمیشن خوش آب و رنگ و دوست داشتنی شده ... بدون شک از بهترین قسمت های این سریاله و یکی از بهترین ایده هایی رو داره که به عمرم دیدم و شنیدم ؛ باید باقی قسمت ها رو هم ببینم ولی تا این جا بهترین قسمت سریال بوده.
پ ن: سوال های پایه ای و اساسی فلسفی که این قسمت مطرح میکنه اونقدر پیچیده و سطح بالا هستن که میتونه باب یه بحث داغ و جذاب بین صاحبین نظر باشه ؛ همین هم خودش یه کنایه واضحه که سوالات وجودی و عمیق بشری حول محور ماست شکل بگیره
قسمت هفتم: Beyond the Aquila Rift
این قسمت ایده آنچنان تازه ای نداشت ، ولی با این حال داستانش رو خوب روایت کرد ... ایده جایگزینی توهم و واقعیت بارها تکرار شده ، حتی توی فیلمهای فضایی هم نمونه داره ، با این حال تکنیک انیمیشن سازی جذابیت خوبی داده بود به این قسمت.
قسمت هشتم: Good Hunting
این اپیزود هم با اینکه ایده جالبی داشت ولی ازش به خوبی استفاده نکرد ... ایده موجودات جادویی شرقی و شکارچی های باستانی ، هم از لحاظ فرهنگی و هم تاریخی میتونه جذاب باشه ولی توی این قسمت داستان از دست نویسنده خارج میشه و چیز زیادی برای ارائه نداره ... این ایده اولیه میتونه با کمی تغییرات یه ورژن جدید و فوق العاده از داستان قدیمی دکتر فرانکنشتاین باشه.
قسمت نهم: The Dump
این قسمت آنچنان خوب نبود ، با اینکه داستانش رو دوست داشتم ولی کلا چیزی برای ارائه نداشت و میشه گفت تا اینجا ضعیفترین قسمت سریال بوده.
قسمت دهم: Shape-Shifters
کیفیت ساخت انیمیشن این قسمت و تکنیکش مشابه بازی های کامپیوتری اول شخص بود که به نظرم خیلی جالب اومد ... فکر میکنم تا الان هیچ فیلم و سریالی نتونسته بود همچین برخورد خونین و جذابی از گرگینه ها نشون بده ، تصویر سازی این انیمیشن از گرگینه ها نزدیک بود به چیزی که فکر میکردم و برای اولین بار بود که به این صورت به تصویر کشیده میشد ... ایده و داستان آنچنانی نداشت ولی اکشن جذابی داشت.
توی این پنج قسمت When the Yogurt Took Over بهترین قسمت بود و باقی قسمت ها نسبت به پنج قسمت ابتدایی افت داشتن ... چیزی که تا الان چشمگیر بوده به نظرم یکی ایده های جذاب و یکی دیگه هم تکنیک بالای ساخت انیمیشن هاست.
من چند روز پیش این سریال رو تو دور روز دیدم
از نظر اینکه سریال در بعضی قسمت ها ایده های خیلی خوبی داره
و به صورت انیمشین این داستان و ایده رو به کار گرفته خیلی عالی بود
اما بعضی از این قسمت ها اصلا جالب نبودن و جذابیتی نداشتند
ولی بعضی از این ایده ها مخصوصا سه ربات در ساده ترین حالت
نامزد خوبی برای جایزه اسکار بیهترین انمیشن کوتاه بودن
اپیزودها رو ز نظر داستان و ایده و کرافیگ و نحوه ساخت انیمیشنی که داشتند
مخصوصا لذتی که از دیدنشون بردم به این شکل دسته بندی می کنم
البته ایده ای که یک سریال بدون پرده و ساختارشکن بر پایه انیمیشن ساخته بشه خیلی جاه طلبانه بود
Three Robots
میشه ساعت ها در مورد این انیمه و دیالوگ هایی که بین سه ربات رد وبدل می شد حرف زد و فکر کرد
اصلا فکر نمیکردم در حد یک انیمیشن در حد وال ایی باشه وقتی این انیمه رو دیدم جدا از گرافیک و داستان
این فکر به ذهنم خطور کرد که این اپیزود رو باید یک وال ایی سخن گو در نظر گرفت
بهترین و جذاب ترین نکته این اپیزود دیالوگ هایی بود که بین سه ربات رد وبدل می شد
و دلایل سقوط اسنان ها و صعود ربات ها رو نشون می داد و با پایان بسیاری زیبایی به انتها رسید
چیزی که اصلا قابل پیش بینی نبود و اصلا فکر نمیکردم گربه شخصیتی سخنگو و باهوشی داشته باشه
من به این قسمت نه میدم
Zima Blue
دومین اپیزودی که از ایده و فکری که پشت اون وجود داشت لذت بردم زیمای ابی بود
دقیقا نشون میده که ذهنیت می تونه ادم رو به راه های و تجربیات مختلفی بکشوند
کودکی رو در ظر بگیرید که در تمام زندگی به عنوان یک ادم دست و پا جلفتی نامیده میشه
به هیچ عنوان نمی تونه این ذهنیت رو از خودش دور کنه و به جاهای مختلفی برسه
مگر اینکه اراده ای بی نظیر داشته باشه تا بدتونه به موفقیت برسه
زیما هم برای رسیدن به جوابی که میخواست تمام کهکشان رو طی کرد به زندگی جاودانه ای رسید
به هرچی چیزی که میخواست رسید ولی ذهنیت و فکری که از ابتدا اون رو درگیر کرده بود
باعث شد به اون ماهیت خود ش برگرده وبدونه که برای چی و برای چه کار بوجود اومده
چی میتونه باعث بشه از خلفت خودش لذت برده باشه و احساس مهم بودن رو داشته باشه
از نظر گرافیک هم خیای متفاوت و جذاب بود بیشتر به کارهای هنری اروپایی شبیه بود
من به این قسمت هشت میدم
Good Hunting
از این قسمت هم خیلی خوشم اومد گرافیکی و نوع انیمیشن به کار رفته در این قسمت خیلی خوب بود
داستان خیلی خوبی داشت دقیقا حرفی که میشه در لایه های پنهان داستان پیدا کرد اینکه
تکنولوژی صنعت همه باعث میشه انسان به بردگی کشیده بشه
چرا که باید قدرت شهوت قدر یک عده ادم خاص رو برطرف کنه تنها با همین تکنولوژی میشه فساد رو شکست داد
When the Yogurt Took Over
اولین چیزی که باعث شد از این انیمه لذت ببرم نوع ساخت و گرافیکش بود کمتر کاری دیده بودم
تقریبا شبیه سریال South Park بود از نظر شکل ساخناری نه داستانی
این قسمت هم ایده و موضوع جالبی داشت دقیقا مثل اپیزود سه ربات می تونست یک سریال یا یک فیلم بلند باشه
حرف ها و کنایه های خیلی خوبی رو توسط راوی گفته می شد و به خوبی با بعضی از رفتارها جامعه شوخی میکرد
به سیاست ها وسیات مدارها خوب تیکه می انداخت این ایپزود رو میشه چندین بار دید هربار بیشتر لذت برد
من به این قسمت هم هشت میدم
Alternate Histories
من نمیدونم اگر هیتلر نبود این همه ایده فیلم و سریال رو از کجا باید می اوردن
دقیقا شکل داستانی این قسمت مثل When the Yogurt Took Over
بود ولی از نظر داستانی در سطح پایین تری قرار می گیره ولی ایسده خیلی خوبی داشت
بعضی از این اپیزودها پختگی زیادی ندارند ایده خوب دارند ولی خوب به انتها نمی رسیدن
همین میتونه یک ایده نکته منفی باشه ایده ها پردازش خوبی نداشتند
من به این اپیزود هفت میدم
Shape-Shifters
از ساختار گرافیکی جز پنج اپیزود برتر این سریال قرار میگیره واقعا داستان خیلی خوبی داشت
از ترکیب داستانی جالبی بر اساس داستان گرگینه ها داشت بیشتر شبیه یک بازی کامپیوتری بود
این نوع گرافیک بیشتر در ساخت بازی ها و فیلم های داستانی باز ی کاربرد داره ولی خیلی خوب بود
من به این پیزود هم هفت میدم
Lucky 13
گرافیک این قسمت هم خیلی خوب بود داستان این قسمت هم خوب کمی نیاز داشت
که داستان باز تر بشه وقتی این قسمت رو می دیدم بیشتر فکر میکردم سیزده خوش شانس یک انسانه تا ماشین
و نگاه سازنده این قسمت هم به این صورت بود
به خاطر گرافیکش بهش هفت میدم
Ice Age
تنها قسمتی بود که از بازیگران واقعی استفاده کرده بود ایده این قسمت خیلی گیج کننده بود ولی این فکر به ذهنم خطور کرد
چی می شد اگر ما انسان ها به عنوان گونه برتر حال حاضر در دنیایی موازی در کنار گ.نه بزرگتر و پیشرفته تری زندگی کنیم
که نگاه اون موجودات شبیه چیزی باشه که ما به حیوانات داریم و خودمون رو برتر می دونیم
از نظر من این قسمت خیلی گیج کننده بود نیاز به فکر کردن و نکته سنجی زیادی داره باید بگم داستان این قسمت برام خیلی قابل درک نبود
بیشر نیاز ندارم در این مورد بیشتر بدونم شاید به درستی داستان رو درک نکردم
The Witness
گیج کننده ترین داستان این سریال رو این قسمت داشت دقیقا فکر کنم باید یک بار دیگه این قسمت رو ببینم
چون داستان جوریه که نمیشه به درستی در مورد پایانش قضاوت کرد
در واقع میشه گفت کارگردان اینجا ببینده رو گول می زنه ایده داستانی ان یقسمت خیلی خوب بود
دقیقا میخواد نشون بده در دنیای اینترتیمنت اینترنت و غیره به راحتی میشه جای واقعیت و دروغ رو عوض کرد
فقط باید دید کدوم وجه داستان منفعت بیشتری داره
Suits
این قسمت خیلی خوب بود متفاوت از ذهنیتی که برای بیننده به وجود میاره به پایان میرسه
من فکر میکرد این ادم ها در دنیایی زندگی می کنند
که تحت تاثیر و حمله موجودات فضایی قرار دارند ولی در انتها این فکر اشتباه بود
پایان سریال باعث شده این قسمت جزء قمست های خوب این سریال باشه
Sucker of Souls
وقتی این قسمت رو دیدم فکر میکردم دارم سریال تن تن رو می بینم
شکل گرافیک این قسمت خیلی شبیه تن تن بود داستان گرافیک و پایان خیلی داره
از دیدنش پشیمون نیستم
Fish Night
نحوه ساخت این انیمشن برام جالب بود قشنگ بود ولی از نظر داستانی خلی مبهم بود
ایده این اپیزود جالب بود جز اپیزودهای متوسط این سریال قرار می گیره
The Secret War
این قسمت هم شبیه اپیزود شیپ شیفتر بود بیشتر فکر می کنید دارید یک قسمت از سری قدیم
بازی کال اوف داتی رو با ترکیبی از بازی رزیدنت اویل نگاه می کنید
نسبتا خوب بود
Blind Spot
این قسمت پایان جالبی داشت بیشتر شبیه انیمیشن هایی مثل سریال لاک پشت های نینجا یا سریال انیمه ای شرکت دی سی بود
این قسمت هم جزء اپیزودهای متوسط این سریال بود
به این قسمت پنج میدم
Helping Hand
ایده این سریال رو دوست نداشتم زیاد با این قسمت حال نکردم
جز اپیزودهای بد این سریال بود
Beyond the Aquila Rift
به راحتی میشه انتهای داستان رو حدس زد ایده این چنینی رو در سریال یا فیلم های دیگری دیده بودم
زیاد برام جالب نبود
Sonnie's Edge
ن
ت فلیکس این قسمت رو اپیزود اول پخش کرد تا یک جوری خودش رو به جنبش می تو وصل کنه
از نظر گرافیک خوب بود داستان قابل قبولی داشت ولی طراحی و اجرای شخصیت ها مخصوصا هیولاها اصلا جالب نبود
به این اپیزود هم پنج میدم یعنی اگر قرار بود بر اساس اولین قسمت باقی اپیزودها رو ببینم باید قید سریال رو میزدم
جزء بدترین های این سریال بود
The Dump
بدترین اپیزود این سریال فقط همین
امتیاز یک هم زیادشه
فصل اولو تازه تموم کردم.نمیشه امتیاز کلی داد چون قسمتها زمین تا آسمون باهم فرق دارن.بهترین قسمتهاش بنظرم اینا بودن...
1.Three Robots
2.The Witness
3.Shape Shifters
4.Zima Blue
5.Alternate Histories