توی این 6 تا فصل چند صد بار فرصت دوباره به هم دیگه داده اند این شخصیت ها؟ چقدر به خاطر همدیگه از خود گذشتگی و این صوبتا بینشون بوده؟ چقدر به هم اعتماد داشتند این اواخر؟ جواب همه اش به نظرم "خیلی" باشه!
بعد این وسط رابطه بین بلامی و کلارک که دیگه اوج این داستانا بود! 6 سال که تنها بود برای آروم شدن با بلامی ذهنی ای حرف میزد، بعد به بلامی هم میگفت بهترین دوستم چند بار بلامی جونشو نجات داد و برعکس؟ حالا این کلارک میاد از ترس این که یه وقت به خاطر بلامی کسی نیاد دنبال "مدی" میزنه بلامی رو میکشه؟! واقعا؟ ریلی؟
حالا جالب این جاست که اون دفتر نقاشی ای که دست بلامی بود و خطر اصلی بود رو هم بعد کشتنش بر نمیداره و عملا مرگ بلامی رو الکی و هیچ و پوچ میکنه!
میخواستن یه تراژدی به زور بچپونن تو داستان یه سناریو قابل باور و یکم تر و تمیز تر میچیدن خب، حداقل در حد مرگ گابریل یا بهتر از اون، دیوزا! کلا 5 ثانیه هم طول نکشید سکانس مرگش و از اون بدتر واکنش اکو و اوکتاویا بود به مرگش!
تا نیم ساعت قبل حاضر بودنش کل آدمای اون اون سیاره رو بکشن در انتقام خون بلامی حالا کلارک رو بغل میکنن و دلداریش میدن که حق داشتی بکشیش؟!
این صحنه دلداری دادن اونا به کلارک از آبدوف خیاری ترین صحنات کل سریال بود و پایان نسبتا خوب سریال رو خراب کرد برام.
و به این بلاهت این تصمیم مسخره این نکته که مدی به هر حال دو سوت بعد از این که بلامی میمیره گیر میوفته و میوفت دست همونایی که نباید و فلجش می کنن طوری که حتی چشاشم نمیتونه تکون بده! و بدتر از اون اینه که دو قسمت بعدش که سریال کلا تموم میشه همه به خوبی و خوشی کنار هم جمع شدن و خیلی راحت میشد بلامی هم کنار این ها باشه و خیلی هم نیاز به حضور در سریال و سر و صحنه بودن زیاد نبود
خلاصه این جاشو خراب کردن خیلی بد!