خلاصه داستان اين قسمت : فیونا که شرایط عفوش رو نقض کرده سراز زندان درمیاره
کارل هم از بانی دعوت میکنه تا با خونوادش به خونشون بیایند.
فرانک که به هوش اومده دردنیای مبهم خودش با دختر بچه ای به نام امیلی آشنا میشود
فیلیپ هم مجبورمیشه ترتیب یه قرار ظاهری رو با پدرومادر آماندا بدهد.
برگشتن پدر میکی از زندان علاوه بر ایجاد دردسر میکی را مجبور میکنه تا تصمیم مهمی بگیره
دبی هم با شخص جدیدی در مدرسه آشنا میشه اما...