سریالی که قصد معرفی کردنش رو دارم، یه
مجموعۀ آنتولوژی بلژیکی هست. سریالی که اوایل امسال از تلویزیون بلژیک و دو ماه بعدش هم از تلویزیون های فرانسه و آلمان پخش شد. حدوداً 1 ماه پیش هم نت فلیکس پخشش رو شروع کرده.
درامی جنایی و فراطبیعی که دستِ کمی از همژانریهای آمریکایی خودش نداره. یکی از همژانریهای آمریکایی این سریال، فصل اول True Detective بود. البته که قصدم مقایسه نیست. فصل اول True Detective به نظر این حقیر، بیهمتاست.
پشت این سریال دو کارگردان هست؛
خانم Nathalie Basteyns و خانم Kaat Beels. کارگردانهایی نیستند که در سطح بینالملل معروف باشن، ولی توی کشور خودشون قبلاً فیلم و سریال ساختن و این اولین کارشون نبوده. برای همین وقتی سریال رو ببینید، متوجه میشید که سازندگانش آماتور نبودند و میدونستند دارن چه کار میکنن. در نهایت هم سریال خوشساختی رو تقدیم مخاطبانشون کردن.
داستان سریال چیه؟
وقتی سریال شروع میشه، خانمی (کَتو) رو میبینیم که روی یه تخت خوابیده. به نظر مُرده میاد، ولی اینطور نیست. بیدار میشه. سر و صورتی خونی داره. دور و بر خودش رو می بینه، و حمومی که نزدیک اتاق هست، توجهش رو جلب می کنه. وقتی وارد حموم میشه، جسدِ خودش رو می بینه که داخل وان حموم افتاده و غرق در خون هست.
از اتاق که بیرون میاد، متوجه میشه داخل یه هتل هست. اسم هتل Beau Séjour (اقامتگاه زیبا) هست. موضوع بعدیای که متوجه میشه اینه که اصلاً یادش نمیاد چطوری شد که سر از اون اتاق و هتل درآورده. بعد هم متوجه میشه که هیچ کس نمیتونه اون رو ببینه غیر از 5 نفر. همون 5 نفری که عکسشون رو اول تاپیک قرار دادم. تصمیم میگیره که ببینه چه اتفاقی براش افتاده و وضعیت موجودِ خودش رو درک کنه.
این سریال ارزش دیدن داره یا نه؟!
در یک کلام، بله! 100%! اصن چه سؤالیه؟ اگه ارزشش رو نداشت که تاپیک نمیزدم مرد/زن/نامعلوم مؤمن
داستان سریال، خیلی آروم جلو میره... یه چیزی توی مایههای فصل اول سریال فرانسوی Les Revenants. حتی فضای همون سریال Les Revenants هم در این سریال حاکم هست. با این تفاوت که مثل سریال Les Revenants رفته رفته، داستان ضعیف تر نمیشه.
با دیدن هر قسمت، میبینید که فضای داستان و سریال به مراتب تاریکتر میشه و اون قسمت پختهتر و زیباتر از قسمت قبلی هست. سریال به ازای هر قسمتی که جلو میره، قویتر میشه و بیشتر شما رو جذب داستان میکنه.
شاید 5-6 قسمت اول سریال، از خودم مُدام میپرسیدم این سریال با خودش چَند چَند هست؟ چرا انقدر آروم جلو میره؟ میخواستم بیخیالش بشم و نبینمش. ولی داستان سریال طوری بود که کنجکاوم کرده بود هر طور شده ببینم بعدش چی میشه. این کنجکاویای که داشتم مأیوسم نکرد و باعث شد یه خاتمۀ خوب از فصل اول این سریال داشته باشم.
در پایان فصل اول، شما پاسخ تموم سؤالاتتون رو میگیرید. البته که برای فراطبیعی بودن مسائل، پاسخی نیست. همونطور که در فصل اول True Detective هم چنین پاسخ هایی نبود.
گرچه تا حدودی سعی میشه در سریال به این قضیۀ فراطبیعی بودن پاسخ هایی داده بشه، ولی نهایتاً قضاوت با مخاطب هست. مثلاً تئوری جهانهای موازی مطرح میشه و به نظر شخص خودم با توجه به چیزایی که توی سریال دیدم، منطقی به نظر میرسه. البته که بحث جهانهای موازی، منطقی نیست. ولی خب فیلمها و سریالهای زیادی اساس داستانـشون بر پایۀ همین جهانهای موازی هست و اگه با مفهومش آشنا باشید، توی این سریال متوجه میشید که تعمیم دادن یه چنین تئوریای به این سریال، منطقی هست.
داستان سریال توی یه روستایی به اسم Lanklaar در شهر دیلسان-ستوکمِ استانِ لمبورگ بلژیک اتفاق میافته. این روستا کنارِ مرز هلند قرار داره. برای همین ساکنانش به زبان "فلامان" یا "هلندی بلژیکی" صحبت میکنن. خوبیِ این سریال اینه که بازیگراش هم به همین زبان صحبت میکنن. خیلی از این بازیگرا وقتی سعی میکنن به زبان غیربومی خودشون صحبت کنن، نمیتونن اونطور که باید و شاید از پس اجرای نقششون بر بیان.
زبان فلامان هم گویشی از زبان هلندی هست که در فلاندر (ناحیهای در شمال بلژیک) باهاش صحبت میشه.
من این سریال رو با زیرنویس انگلیسی دیدم، و زبان بازیگرا به هیچ عنوان اذیتم نکرد و باعث حواس پرتیـم نشد. خیلی راحت تونستم داستان رو با جزئیات کامل متوجه بشم به طوری که چیزی از قلم ننداخته باشم. شاید اگه وقت کنم و ببینم سریال مخاطب داشته باشه، ترجمه و زیرنویسش رو به فارسی انجام بدم.
سریال بسیار خوش ساخت هست؛
من سعی می کنم دلایلم رو در ادامه خدمتتون بگم:
1. بازیگرای بسیار قابلی داره که به خوبی تونستن از پس اجرای نقششون بر بیان (به خصوص بازیگر نقش اول - خانم Lynn Van Royen).
2. موسیقی تیتراژ بسیار زیبایی داره (برگرفته از آهنگ Alone and Forsaken هَنک ویلیامز).
3. تقریباً هر قسمت شامل یه کلیف هنگر میشه و هر قسمت میبینیم که به عمق داستان یه شخصیت پرداخته شده. [فیالواقع در انتها با روی تاریک هر شخصیت مواجه میشیم. چیزی که در دنیای واقعی هم باهاش مواجهیم. هیچکدوم از ما یکرو نیستیم. همۀ ما اون خُلق و روی تاریک رو درونـمون داریم و دیر یا زود بالاخره به یه شکلی نشونش میدیم.]
4. فیلمنامه بسیار عالی کار شده. اگرچه ایدۀ نابی نداره؛ یعنی نمیتونیم بگیم داستان بیهمتایی داره. قبلاً مشابهش رو در سریال های آمریکایی دیدیم. ولی پیرامون همون داستانی که مدنظر داشتن، خیلی خوب کار کردن. هر اتفاقی که میافته یه دلیلی داره. اگرچه روند کُند سریال باعث بشه فکر کنین سکانس های اضافه داخل سریال وجود داره، ولی اینطور نیست و فقط باید شکیبایی پیشه کنید تا ببینید چی میشه.
5. هر چقدر به قسمت های آخر سریال نزدیک تر میشیم، بیشتر مجذوبش میشیم. در واقع قسمت های آخر حس تعلیق و هیجان بیداد میکنه. چون هر چی بیشتر جلوتر میره، به رازهای بیشتری پی میبریم و معماهای بیشتری حل میشه.
در نهایت، آخر سریال حسابی سورپرایز میشید!
6. بر خلاف بقیۀ سریالهای بلژیکی یا حتی هلندی، این سریال چیزی رو از قلم نمیندازه. اگه مسألهای "تابو" باشه، به زبون میاره. دلیلی نمیبینه که فساد و خشونت و خونریزی و برهنگی رو نشون نده. افراط و تفریطی در کار نیست. همه چیز همونطوری نشون داده میشه که باید نشون داده بشه. برای همین به راحتی میتونید فضای سریال رو بپذیرید و بهش وابستگی پیدا کنید.
7. از فضای سریال صحبت کردم، اما کم گفتم! یکی از مواردی که باعث شده بود مجذوب Les Revenant فرانسوی بشم، فضای سریال بود. اون سَدِ "تینیه" یا "شِوریل" که توی منطقۀ رون آلپ فرانسه بود رو هر موقع میدیدم ناخودآگاه مو به تنم سیخ میشد! این سریال هم با نشون دادن فرهنگ این ناحیه از مردم بلژیکی، معماریهاشون، زبانشون و ... واقعاً برام جذاب بود.
زبانشون خیلی جالب بود. یعنی عملاً بعضی از چیزایی که میگفتن رو بدون زیرنویسم متوجه میشدم
یه جورایی ترکیبی از هلندی، فرانسوی و انگلیسی هست.
تاریکیهای این سریال، به نوعی برگرفته از یکی از اتفاقاتی هست که چند سالی میشه در بلژیک رخ داده و عموم مردمش رو تحت تأثیر قرار داده.
این اتفاقی که در موردش صحبت می کنم، مربوط میشه به یه آدمکش زنجیرهای به اسم "
مارک دوترو" که کاش فقط قاتل بود! علاوه بر سوء استفاده جنسی از کودکان، اونا رو میدزدید، شکنجه میکرد و میکُشت. معمولاً اهدافش دخترای بین 8 تا 19 سال بودند.
نحوۀ بررسی پروندۀ این قاتل زنجیرهای توسط پلیس به شدت مورد انتقاد مردم بلژیک قرار گرفت. چون از سالی که بازداشت شد تا سالی که اولین دادگاهش برگزار شد و محاکمه شد حدوداً هشت سال طول کشید!
دلیلش هم این بود که این آقا و کارهایی که این جنایتکار کرده بوده به نوعی به سیاستمدارای بلژیک متصل بوده و گویا دخترایی که میدزدیده رو در اختیار همین سیاستمدارا قرار میداده. حتی چندتا پلیس فاسد هم باهاش همکاری میکردن. قضیه طوری شده بود که خیل عظیمی از مردم بلژیک به جهت اعتراض به این فسادهای اخلاقی داخل بروکسل تظاهرات به راه انداختن.
کـلام آخـر
پیشنهاد میکنم اگه چنین ژانرهایی و فضاهایی که خدمتتون گفتم رو میپسندید، حتماً این سریال رو توی لیست تماشاتون قرار بدین. من که از دیدنش مأیوس یا ناراضی نشدم، مطمئنم شما هم ناراضی نخواهید شد.
به گفتۀ سازندگان سریال، به دلیل آنتولوژی بودن این مجموعه، فصل دوم این سریال، داستان و کاراکترهای متفاوتی خواهد داشت. مثل Fargo یا True Detective. واسه همین، هر چی از این داستان هست، توی همین فصل هست و تموم میشه.
ضمن اینکه ستون "
چی ببینیم؟" هفتهنامۀ نیویورک تایمز هم این سریال رو پیشنهاد کرده بود. معمولاً سریالهایی که توی این ستون از این هفتهنامه منتشر شده، سریالهای قابلی هستند و ارزش دیدن رو دارن.
پ.ن: اگه خواستید سریال رو دانلود کنید و با زیرنویس انگلیسی ببینید، ولی نتونستید جایی پیداش کنید، من لینکهای کیفیت بالای سریال رو دارم که هاردساب هلندی نشده باشه. پ.خ بزنید تا براتون بفرستم. با اینکه نت فلیکس پخشش کرده خودمم به زور تونستم با کیفیت درست و حسابی پیداش کنم!