There's no tyrant like a brain
Devs | تلنگری بر مساله جبر و اختیار، حقیقت و خیال
از دموکریت تا اپیکور، از نیوتون تا اینشتین، قدیمی ترین مساله دنیا، جبر یا اختیار
آنچه قرن های متمادی است در حال کشف آن هستیم و حالا سریالی، مجموعه تصاویری سرگرم کننده که قرار است دوباره بحث بر سر این قدیمیترین مساله ریاضی را باز کند. آیا ریزترین حرکات جهان را میتوان محاسبه کرد؟ جبر و اختیار، مساله ای علمی یا فلسفی؟
در این بین مرز بین حقیقت و خیال چیست؟ چه کسی میتواند ثابت کنند حقیقت آن است که ما در حال تجربه اش هستیم. آیا زندگی ما یک خواب از پیش تعیین شده نیست؟ آیا به مانند آنچه سقراط از گلاوکن پرسید: "خواب دیدن عبارت از آن نیست که شبح واقعیت را با خود واقعیت اشتباه بگیریم؟"
اما ذات دنیا چیست؟ ذات جهان هستی، آنچه دنیا از آن تشکیل شده چیست. چه شد که ما از فیزیک کلاسیک و خطی به فیزیک کوانتومی رسیدیم؟
تالس در 2600 سال پیش، اولین فیلسوفی بود که تحقیق برای کشف ماده را آغاز کرد. او معتقد بود جهان در ذات خود، هیچ چیز جز آب نیست. او سه شکل یک ماده، یعنی مایع، جامد و گاز را در آب میدید. او در پی کشف ذات ماده بود. بعدها دموکریت نظریه ای را مطرح کرد بر این پایه که سرتاسر جهان هستی با تمام تنوع و تکثر که در ظاهر آن وجود دارد در ذات خویش از اجزاء نامرئی و ریزی تشکیل یافته که همه دقیقا یکسان و عین یکدیگرند. سال ها بعد، اپیکور مساله را پیچیده تر کرد، او معتقد بود همه چیز در جهان تنها از دو عنصر ساخته شده است، فضای تهی و ذرات ریز نامرئی که نه میتوان آنها را ساخت و نه میتوان تخریب کرد. گذشت تا چند هزار سال بعد در قرن هجده میلادی نیوتون با این اندیشه که حرکات جهان هستی را میتوان توجیه و محاسبه کرد بحث را به جای حساسی رساند.
اما فیزیک کلاسیک آنقدر منطقی و ساختار یافته بود که نمیتوانست پاسخ همه سوالات را در خود داشته باشد. و اینجا بود که مکانیک کوانتومی پا به عرصه گذاشت. مکانیکی که در آن کوانتوم، علم ذرات ریزی است که هیچکس از قواعد آن اطلاع ندارد. و دیگر چیزی به نام گذشته و آینده در آن معنی ندارد و زمان به معنای کلاسیک آن دیگر تعریف نمیشود. در اینجاست که بحث های علمی سریال Devs شکل میگیرد. فیزیک کوانتومی، زمان، دنیای موازی و جبر و اختیار.
اما چقدر از تئوری های مطرح شده در این سریال بر پایه واقعیت است؟
احتمالا خاطرتان هست که چند وقت پیش خبری در مورد کامپیوتر کوانتومی گوگل مطرح شد و عکسی از آن در فضای اینترنت پخش شد. ادعا شد که کامپیوتر کوانتومی گوگل میتواند محاسبه ریاضی که دیگر سوپر کامپیوترها در 10 هزار سال میتوانند حل کنند، تنها در 200 ثانیه حل خواهد کرد.
ادعای دیگری نیز در آن زمان مطرح بود و آن اینکه دانشمندان توانسته اند زمان را برای ذرات ریز کمی عقب ببرند.
حال کافی است کمی چاشنی علمی فیزیک کوانتوم به آن اضافه کنید تا به سریالی برسید که میتواند شما را با سنگین ترین مباحث کوانتوم درگیر کند.
آلکس گارلند سازنده سریال، که سابقه نویسندگی برای فیلم Ex Machina را دارد بار دیگر دست روی نقطه ای میگذارد که میتواند همه را درباره آینده دنیا به فکر وادارد. اما آنچه در Devs مطرح میشود دیگر فقط ترس از آینده نیست، بلکه مطرح کردن سوالاتی بنیادی در فلسفه و اگزیستانسیالیسم است. بحث وجود هر انسان و لحظاتی که در آن زندگی میکنیم و تصمیم میگیریم.
سریال سعی میکند مباحثی را در دنیای سرگرم کننده خودش وارد کند که یکی از پردعواترین مباحث علمی در صدسال اخیر بوده است. شاید کمی دیر برای مکانیک کوانتوم، جهان موازی و کمی زود برای پردازش و کامپیوترهای کوانتومی. اما این لایه علمی جایی برای بحث های فلسفی باز میکند که از قدیمی ترین مشکلات بشر بوده و هست. آیا واقعا هر اتفاقی یک دلیل دارد؟ از پیش تعیین شده است؟ قابل محاسبه است؟ پس آنچه ما انجام میدهیم همه قابل پیشبینی و محاسبه بوده؟ اگر این طور است ما تنها عروسک هایی سرگردانیم که نمیدانیم چه کسی ما را کنترل میکند؟ اگر دنیای موازی را قبول داشته باشیم ما در کدامین دنیای آن هستیم. آنچه واقعی است یا آنچه خیال میکنیم واقعیست.
این تاپیک برای آن ایجاد شد تا به جز بحث در مورد سریال و بازیگران و دنیای آن، بتوانیم بیشتر در مورد مباحث علمی و فلسفی مطرح شده در این سریال صحبت کنیم. |