1
2
3
4
5
6
7
8
9
10
I dont care how long I gonna live. whether it's in a week or twenty years, there's horrible pain and sadness ahead
سلام عید بچه های با عشقه تی وی ورد مبارک باشه
بنظر من سریال دیگه خیلی داره کند پیش میره و سکانس های پرت خیلی داره حالا هرچی هم بخواد کلیاتش خوش ساخت باشه و نیاز به یه جنگ حماسی یا هیجان اساسی داره وگرنه ناامید میشم واقعا
یه مورد دیگه که اذیتم میکنه شخصیت اول سریال که انجین هست که توی تمام سکانس ها هی باید صحبتاشو ترجمه کنن و حوصله سر بر شده این موضوع برام اصلا ریتم سریال میفته
کلا دلیل و تاثیر محلق شدن انجین به گروه تورانگا هم خیلی واسم جذاب نبود و همچین نقش پررنگی هم توی درگیری تورانگا و شورا به عنوان یه اجنبی تاحالا که نداشته
نمیدونم یه چیزی توی این سریال کمه و داره اذیتم میکنه تا اینجا
اتفاقا یکی از بهترین اپیزودهای سریال از نظر من همین بود، نه اینکه کل نظرت اشتباه باشه نه، داری از زاویه دیگه ای نگاه میکنی که شاید خیلی ها هم همونجوری دوست داشته باشن سریال ببینند. اما بذار یه خرده برات توضیح بدم اون زاویه مدنظر من چی بوده که بهترین اپیزود تا اینجا از نظر من برای تو کندترین بوده... smh2011 یه اصطلاحی داره به اسم درام درون سوز یعنی خیلی درام خوب و عمیقیه، این اپیزود نوع نگاه انسان زاده غرب به زندگی رو با انسان شرقی مقایسه میکنه و توی یه جدال تقریبا بی سرانجام هر دو رو هم محکوم میکنه هم تبرئه. "اختیار" شاه بیت این اپیزود بود. رسم و رسوم شرقی که جامعه ای یک سویه با قدرت متمرکز میسازه رو با دایره بزرگتر آزادی و رسوم کمتر که غرب به ظاهر آزاد و انسان به ظاهر بی پرواتری رو میسازه مقایسه کن. ماریکو تموم این اپیزود سعی داره آنجین رو قانع کنه این همه پز اراده آزاد و اختیارت رو بمن نده من همونقدر محبوسم که تو هستی و در آخر هر چیزی که باشی اونقدر تاثیر کمی توی زندگی داری که فراموش میشی حتی داستان پدرش یا اون داستان شعر که توی پست اپیزود قبلی گذاشتم همه ی اینها در همین راستاست...
امیدوارم اذیتتون نکرده باشم من از این اپیزود اینجوری خوشم اومده...
این قسمت یه خورده ضعیفتر بود ولی بازم اتفاقات جوری پیش میره که از دیدنش نا امید نمیشی.
امیدوارم آرامش قبل از طوفان بوده باشه. 7/10