Succession:بحث و تبادل نظر پیرامون فصل چهارم

[yaser63]

در این تاپیک می‌توانید پیرامون فصل چهارم و پایانی سریال Succession که پخش آن از شبکه HBO و سرویس آنلاینش از بیست و ششم مارس 2023 (بامداد دوشنبه 7 فروردین1402 ) آغاز می‌شود بحث و گفتگو بفرمایید. لطفا اگر می‌خواهید در مورد قسمت خاصی بحث کنید، در ابتدا عنوان قسمت مورد نظرتان را بیان کنید تا دیگران متوجه بحث شما بشوند؛ و از اسپویل شدن مطلب برای دوستانی که هنوز قسمت مورد نظر را ندیده اند جلوگیری شود. در موارد ضروری استفاده از تگ اسپویلر را نیز مدنظر قرار دهید.

[wlh]

اپیزود اول

واقعا دلم تنگ میشه برای اینا. اپنینگ ش که پخش میشه مو به تن سیخ میشه. اینا داستان‌هاییه که شاید توی روزمره‌ی نه چندان خوشایند ما، براحتی بشه از کنارش عبور کرد ولی این داستان‌ها، آدم‌هایی داره که توی یه رابطه‌ی بسیار پیچیده‌ای از تاثیرگذاری و تاثیرپذیری روی اصالت اون داستانند و این واقعیت، فکر به این داستان‌ها رو از اینی که هست پیچیده‌تر میکنه. اینکه چجوری به آدم‌ها نگاه می‌کنند؟ ما توی ذهن اینها چی هستیم؟ شی یا فرم ضعیفی از انسانیت؟! اینها کسایی هستند که ویژنی چنان تاثیرگذار در خودشون حس می‌کنند که توان تغییر همه‌چی رو در خودشون می‌بینند، پس وقتی توی تک‌تک برنامه‌هایی که واسه اجرایی کردن اون ویژن نیازه، شکست می‌خورند، شکست‌شون دردناک‌تره و این بخش، ما، همون فرم ضعیفی از انسانیت رو سرپا نگه میداره و مجبور میشیم(؟) علاوه بر داستان‌های اونا داستانهای دیگه ای برای خودمون بسازیم و توی فضای اون‌ها گم بشیم و اینجا همون‌جاییه که ویژن خداگونه‌ی اونها تا حدی درست درمیاد، در واقع تهش باید بپرسیم واقعا همه لایق زندگی هستند؟!!!!!

[wlh]

Connor's Wedding
So ****in monstrous

[DUCHESS]

قسمت 3 فصل 4

آخرین باری که چنین عملکرد واقع‌گرایانه‌ای از یک تیم بازیگری تلوزیونی دیدم رو یادم نمیاد! شاید Mad Men بود.
نویسندگی و کارگردانی شاهکار بود تو این اپیزود! تمام کاراکترها بهشون پرداخته شد، حتی راننده لوگان با یک شات کوتاه!
شخصیت پردازی کانر تو این 3 اپیزود بی‌نظیر بوده، با این که شاید تو 3 فصل اخیر مثل 3 فرزند اصلی بهش پرداخته نشد(همونطوری که لوگان اونقدر دوستش نداره) ولی تو این 3 اپیزود محشر بوده!

این قسمت فراموش نخواهد شد!

نورپردازی

[Serenita]

اپیزود اول

واقعا دلم تنگ میشه برای اینا. اپنینگ ش که پخش میشه مو به تن سیخ میشه. اینا داستان‌هاییه که شاید توی روزمره‌ی نه چندان خوشایند ما، براحتی بشه از کنارش عبور کرد ولی این داستان‌ها، آدم‌هایی داره که توی یه رابطه‌ی بسیار پیچیده‌ای از تاثیرگذاری و تاثیرپذیری روی اصالت اون داستانند و این واقعیت، فکر به این داستان‌ها رو از اینی که هست پیچیده‌تر میکنه. اینکه چجوری به آدم‌ها نگاه می‌کنند؟ ما توی ذهن اینها چی هستیم؟ شی یا فرم ضعیفی از انسانیت؟! اینها کسایی هستند که ویژنی چنان تاثیرگذار در خودشون حس می‌کنند که توان تغییر همه‌چی رو در خودشون می‌بینند، پس وقتی توی تک‌تک برنامه‌هایی که واسه اجرایی کردن اون ویژن نیازه، شکست می‌خورند، شکست‌شون دردناک‌تره و این بخش، ما، همون فرم ضعیفی از انسانیت رو سرپا نگه میداره و مجبور میشیم(؟) علاوه بر داستان‌های اونا داستانهای دیگه ای برای خودمون بسازیم و توی فضای اون‌ها گم بشیم و اینجا همون‌جاییه که ویژن خداگونه‌ی اونها تا حدی درست درمیاد، در واقع تهش باید بپرسیم واقعا همه لایق زندگی هستند؟!!!!!

لوگن در اواخر قسمت توی رستوران آدم های عادی و به طور کلی همه آدم ها رو واحدهای اقتصادی می بینه. حتی رویکردش به بچه هاش از منظر کاربلد بودنشون هست و تا جایی که اوخر فصل دو به کندال می گه تو باید قاتل باشی که نیستی و اون رو قربانی داستان کشتی های تفریحی می کنه. همین داستان با بقیه بچه ها هم که هیچ کدوم غریزه بیزنسی خودش رو ندارند تکرار می شه و این رابطه پدر-فرزندی عجیب عشق-نفرت گونه رو شکل می ده.
.
.
.
قسمت چهارم عالی بود. حتی اسم اپیزود. مرگ خیلی واقعی و ناگهانی به سراغ افسانه رسانه و بیزنس اومد که به سر زباله گرد بیرون رستوران در قسمت اول.لوگن روی همون طور مرد که زندگی کرد: در جست و جوی موفقیت شغلی بیشتر، به دور از بچه هاش و تنها
چقدر خوب واکنش بچه ها در اومده بود: سارا اسنوک (شیو) چقدر عاالیه. حتی یک لحظه از عالی بودن دست نمی کشه. چقدر قشنگ از ناباوری به التماس شیفت کی کنه و از پدر ش می خواد که لااقل الان نمیره. کندال که پیچیده ترین و بلاتکلیف ترین رابطه رو با پدرش داره همون طور که اوایل سریال گفته بود از پدر ش متنفره ولی دوستش داه و بدون اون در هم شکسته می شه. رومن احساساتی و آسیب دیده از همین پدر و نهایتا کانر که به نوعی با خود، پدرش و رابطه شون به صلح رسیده

[wlh]

لوگن در اواخر قسمت توی رستوران آدم های عادی و به طور کلی همه آدم ها رو واحدهای اقتصادی می بینه. حتی رویکردش به بچه هاش از منظر کاربلد بودنشون هست و تا جایی که اوخر فصل دو به کندال می گه تو باید قاتل باشی که نیستی و اون رو قربانی داستان کشتی های تفریحی می کنه. همین داستان با بقیه بچه ها هم که هیچ کدوم غریزه بیزنسی خودش رو ندارند تکرار می شه و این رابطه پدر-فرزندی عجیب عشق-نفرت گونه رو شکل می ده.
راجع به این اپیزود کلی میشه حرف زد به نظرم از بهترین اپیزودهای کل سریال بود سکانس مورد نظر که دیوانه کننده ست این سکانس خیلی حرف ها داره ولی میشه نقدش کرد من ترجیح میدم زیاد راجع بهش صحبت نکنم ولی همینقدر بدون که اندیشه های زیادی ریشه ثروت یا نحوه اکتساب اون رو شر میپندارند و این سکانس به اون نظریه اعتبار میده/ ضمنا صرفنظر از اینکه سریال راجع به مرداک یا شبه مرداک ها هست یا نه شدیدا افکار چپگرایانه‌ی لزجی داره من از دیدن سریال لذت میبرم ولی در کل زیاد از لحاظ جبهه گیری ساخته‌ی درست و حسابی نیست...
.
.
.
قسمت چهارم عالی بود. حتی اسم اپیزود. مرگ خیلی واقعی و ناگهانی به سراغ افسانه رسانه و بیزنس اومد که به سر زباله گرد بیرون رستوران در قسمت اول.لوگن روی همون طور مرد که زندگی کرد: در جست و جوی موفقیت شغلی بیشتر، به دور از بچه هاش و تنها
چقدر خوب واکنش بچه ها در اومده بود: سارا اسنوک (شیو) چقدر عاالیه. حتی یک لحظه از عالی بودن دست نمی کشه. چقدر قشنگ از ناباوری به التماس شیفت کی کنه و از پدر ش می خواد که لااقل الان نمیره. کندال که پیچیده ترین و بلاتکلیف ترین رابطه رو با پدرش داره همون طور که اوایل سریال گفته بود از پدر ش متنفره ولی دوستش داه و بدون اون در هم شکسته می شه. رومن احساساتی و آسیب دیده از همین پدر و نهایتا کانر که به نوعی با خود، پدرش و رابطه شون به صلح رسیده
شیو که عشق منه واقعا اگه بخاطر اون صورت روح‌گونه‌ی رنگ پریده‌ش نبود سریال رو دراپ میکردم صرفنظر از زیبایی های این قسمت، شما حین تماشا با یه خلا‌ عظیم یه عدمِ بزرگ مواجه میشید این همون اثریه که لوگن و افرادی شبیه به اون توی فضای اطرافشون بوجود میارن و همونی که راجع بهش گفتم و کوت کردی...
الان فن های سریال چندان اعتباری به این اپیزود نمیدن و معتقدند که این نمیتونه حقیقت داشته باشه و شبیه تمام فصول گذشته، اتفاقی برای لوگن نیفتاده این هم از همون اثر بالا که گفتم نشات گرفته....

خلاصه که حرف زیاده / HBO یکی دیگه از شاهکارهاش رو به مخاطب عرضه کرد و من واقعا توی این برهوت سریالی تنها امیدم همین سریال بود که داره خوب از پسش برمیاد...

[lady snow]

یکی نوشته بود قسمت سوم مارو رنده کرد. منم همینطور دوستان. منم همینطور. ۱۰/۱۰
تا پایان اپیزود هنوز فک میکردم شاید بازی جدید لوگان باشه
تیم بازیگری فوق العاده هست. کارگردانی. نحوه فیلمبرداری. همه چی سر جای خودش هست. مگه آدم از یه سریال چی میخواد.

درباره لوگان که گفت مردم مثل واحدهای اقتصادی هستن. باید بگم همه کسانی که توی بیزینس هستن به آدمها همینطوری نگاه میکنن.
همین بازاریهای خودمون. یا دقیقتر همین دزدای املاکی

[wlh]

اپیزود چهارم

مثلا فرض کنید اوضاع پس از مرگ کوروش، اسکندر، چنگیز، سزار یا ناپلئون یا پاپ توی دوران اوج حکومت کلیسا. اون هرج و مرج، تغییر ارزش‌ها و جایگاه‌ها. بعد از اون اتفاق حالا شما دنیایی از امکان‌های مختلف رو خواهید دید بالاخره همونجور که تاریخ از بند بالایی‌ها آزاد شد ساکسشن هم از بند دیو خودش آزاد شد و طرفدارا پس از کش و قوس فراوان دارند چیزی رو که بهشون وعده داده شده Succession تماشا می‌کنند. اما آیا اون رو دوست خواهند داشت؟!
به عنوان اپیزود پسارهایی میتونم بگم عالی بود، کفتارهای قدرت، استیصال nero and sporus شیو و سقوطش، کندال و قاتل شدنش و تف‌مالی کردن دست برای بدست آوردن خونه توی چندثانیه...

میگم از هر نظری بهش نگاه کنی سریال بی‌نظیره و امیدوارم مدعیان همدیگه رو تیکه پاره کنند ...

[DUCHESS]

بحث اینه که خط کشیده بود رو اسم یا زیرش خط کشیده بود؟ هرچی بود کندال استفاده و حالا میشه گفت جنگ وراثت آغاز شد.
حالا که لوگان نیست، کن میخواد تبدیل به یک قاتل بشه و پدر مرده‌ش رو بکشه!
تمام مدعیان برگشتن، گرگ و تام در بدترین شرایط هستن، مخصوصا تام که شرایطش رو کارل به بهترین نحو توصیف کرد. همش دنبال 'سرو' کردن بود که همه تحقیرش کردن.
وضع در کثافت‌ترین حالت ممکن، یک سری تشنه قدرت و ثروت که حس میکنم یک جنگ تمام عیار رو در راه داره. بعید نیست با سقوط همشون، مخصوصا خواهر و برادرها تموم بشه.

[lady snow]

خدا میدونه چقدر سر سخنرانی کندال استرس داشتم. که نکنه باز به فروپاشی روانی برسه. این مدل نگرانی برای کارکتر یه سریال رو قبلن فقط توی سریال گات داشتم.
خیلی دوس دارم بچه ها موفق بشن و دهن همه اون آدمایی که با حمایت پدر خودشیفتشون اینارو تحقیر کردن رو سرویس کنن.
همشونو بترکونین روی کیدز. همشونو