۱. بدترین اتفاق برای یه فیلمساز این نیست که اسمش از اثرش بزرگتر باشه اینه که فیلمساز خودش رو از مخاطبش بزرگتر بدونه و بزرگتر ببینه. توی حالت اول میشه گفت فیلم درنیومده و فیلمساز نتونسته کاری در حد اسمش بسازه اما در حالت دوم فیلمساز مغرورانه خودش و اثرش رو بالاتر از فهم و درک دیگران میدونه.
خوشبختانه دنی ویلنوو و "دون" توی دسته اول قرار میگیرن.
۲. یه نکته ای رو همین اول بگم که گروه بازیگریش اصلا واسه من جذابیت نداشت؛ گروه خوبی رو انتخاب نکرده و اونایی هم که خوبن توی نقش اشتباهی بازی میکنن. مثلا خاویر باردم و جیسون موموا و ... انتخابای واضحی بودن واسه نقششون و کارشون تکراری و کلیشه ایه در حالی که با یه انتخاب خاص میتونستن جذابیت کارو ببرن بالا.
بازی ها هم گرم و گیرا نیست و انگار دارن انشا میخونن بازیگرا. کلا از بازیگری هیچی به هیچی.
۳. دوتا دیدگاه میشه داشت: یکی اینکه فیلم از لحاظ فنی اونقدر خوبه که میشه کمتر به داستان و ریتم و بازی ها و دیالوگ ها و ... گیر داد که پُر بیراه هم نیست. واقعا فیلم از لحاظ فنی اونقدر خوبه.
دیدگاه دوم میگه فیلم هر چقدر هم تکنیکال باشه باید بتونه قصه بگه و قصه خوبی هم بگه و اون قصه خوب رو هم خوب بگه؛ که خُب اینجا فیلم ویلنوو کم میاره. و منم نظرم به این دیدگاه کمی نزدیکتره.
در واقع فیلم ویلنوو نقطه اتصال بین تکنیک و قصه رو گم کرده برخلاف فیلم قبلیِ کارگردان، "دون" قصه گوی خوبی نیست و نمیتونه بیننده رو مجذوب خودش بکنه.
۴. بر اساس همون دیدگاه دوم میزانسن موقعی خوبه که به روایت داستان کمک کنه، اصلا تعریف میزانسن اینه. وقتی شما میزانسنت منو توی دنیای فیلمت نمیبره و اکشن و ری اکشن های بازیگرات رو برام تعریف نمیکنه، هر چقدرم پرجزئیات و دقیق باشه هر چقدرم رنگارنگ و زیبا باشه واسه من کار نمیکنه.
میشه مث یه تابلوی نقاشی زیبا که روح نداره، گرما نداره، هیجان نداره.
۵. همین ایراد بزرگ میزانسن، فیلم ویلنوو رو شبیه به یه فیلم مارولی کرده که هرچقدرم که خرج تکنیکش بکنی آخرش در مقام یه بلاک باستر به اندازه ده دقیقه از "ارباب حلقه ها" کار نمیکنه.
مقایسه سنگدلانه ای بود و خودمم دوسش نداشتم
ولی انتظارم از ویلنوو اونقدر بالاست که...
۶. فیلمنامه آنچنان خوب نیست، ریتم خوبی نداره و روایتگر و شخصیت محور نیست. بیشتر از اونکه به فیلمنامه توجه بشه به تکنیک توجه کردن و پیش خودشون گفتن اگر این سکانس خوشگل دربیاد دیگه کیفیت داستانش مهم نیست یا اینکه در درجه دومه اهمیته.
۷. میشه کمی هم به ویلنوو ایراد نگرفت. به نظر میاد میشد فیلم بهتری بسازه اگر 4 ساعته میساخت و فیلمنامه بهتری مینوشت ولی با این تایم شاید از این بهتر نمیشد دیگه.
۸. تقریبا توی همه بخش های فنی اسکار نامزد میشه و حقشه (شاید حتی فیلمنامه هم نامزدش کنن الکی).
توی بخش جلوه های ویژه و صدا احتمال بردنش بالاست. حتی گریم و چهره پردازی. ولی باقی بخش ها بعیده. وقتی بخش های فنیش در خدمت داستان و روایت نباشن یا به اصطلاح دکوپاژی نباشه جایزه ای هم نیست.
۹. داستان حماسی یا میزانسن حماسی؟
ویلنوو نتونسته جنبه اول رو بخوبی دربیاره ولی تلاششو کرده آقا. اما در عوض بخش دوم به حد اعلا دراومده. شاید بهتر بود بیشتر وقت میذاشتن و به یه تعادلی میرسیدن.
البته من به این کارگردان امید دارم. هنوز شروع ماجراست، یه شروع نه چندان خوب رو میشه با یه ادامه محشر جبران کرد و امیدوارم بخش دوم این کارو بکنه.
۱۰. فیلم ویلنوو فیلم ارزشمندیه، تلاش فوق العاده ای انجام شده که به ثمر ننشسته (حداقل بخشیش به ثمر ننشسته). ریتمش زیاد متعادل نیست، صحنه های اکشن و جنگیش در نیومدن و یهو کات میخورن به سکانس های داخلی، وحشت و ترس رو نتونسته بخوبی دربیاره، درامش ناقصه و دیالوگهاش هم کمکی نمیکنن ولی میشه بهش امیدوار بود چون کارگردان قابلی داره.