برای استفاده از تمامی امکانات انجمن و مشاهده ی آنها بایستی ابتدا ثبت نام کنید
صفحه 3 از 4 اولیناولین 1234 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 از مجموع 35
  1. #1
    شفا بایدت داروی تلخ نوش...
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    ارسال ها
    1,535
    سپاس
    14,682
    از این کاربر 19,960 بار در 1,358 پست سپاس گزاری شده

    Dark: بحث و تبادل نظر پیرامون فصل سوم


    در این تاپیک می‌توانید پیرامون فصل سوم سریال Dark که توسط سرویس Netflix از بیست و هفتم ژوئن 2020 (هفت تیر 99) منتشر می گردد بحث و گفتگو کنید. لطفا اگر می‌خواهید در مورد قسمت خاصی بحث کنید، ابتدا عنوان قسمت موردنظرتان را بیان کنید تا دیگران متوجه بحث شوند. در موارد ضروری به منظور جلوگیری از خطر لوث شدن داستان استفاده از تگ اسپویلر را مد نظر قرار دهید.

    برای تماشا روی عکس کلیک کنید


  2. #21
    تاریخ عضویت
    Feb 2012
    ارسال ها
    220
    سپاس
    552
    از این کاربر 1,503 بار در 225 پست سپاس گزاری شده

    پاسخ : Dark: بحث و تبادل نظر پیرامون فصل سوم

    نقل قول نوشته اصلی توسط matiyo نمایش پست ها
    Dark حقیقتاً جرو سرالهاییه که حتما باید هر فصل رو دوبار پشت سر هم ببینی تا درکش کنی.
    امروز برای بار دوم نگاه کردم و واقعیتش نمیتونم پایانی بهتر و حتی روندی بهتر از این رو متصور بشم.
    باز هم تاکید میکنم! بازی ها عالی بودن یعنی هیچکسی تو این سریال از حد استاندارد و حتی عالی پایین تر بازی نکرده!
    حال یه سری مواردی که دفعه قبل که نگاه کردم متوجه اش نشده بودم یا در کل برام جالب بودن رو میخوام بنویسم ببینم نظر شما دوستان چیه!
    مشاهده محتوا اسپویلر
    نمیدونم اما داستان و شخصیت کاراکتر سیلیا برام خیلی حالت دراماتیک داره
    درسال 1988 از رابطه بین هانا وایگون یک دختری به دنیا میاد به نام سیلیا
    بعد با سفر در زمان همراه با مادرش (هانا) به سال 1911 میره(پیش یوناس).
    در اون سال مادرش توسط یوناس کشته میشه وسیلیا به 130 سال بعد یعنی به (سال 2041) فرستاده میشه تا در سال 2052 به شکل یک دختر جوان در نقش دست راست الیزابت دربیاد و بعد در سال 2053 باز هم به گذشته یعنی سال 1890 فرستاده میشه . درواقع سیلیا توسط آدام به سال 1890 فرستاده میشه که بارتوش رو عاشق خودش بکنه و ازش بچه دار بشه (نوآ و اگنس) و بارتوشی که برای رفتن خیلی بی قراری میکرد رو با عیال وار کردن ساکت کنه یا حداقل تحمل شرایط رو براش راحت تر کنه ! و از همه مهمتر باعث به وجود اومدن اگنس و نوآ بشه !
    لحظه هم ، فقط اون لحظه ای که بارتوش تو 1911 ، هانا و در کنارش سیلیای(بچه) ، یعنی همون همسر سابقش!! رو میبینه و متوجه میشه که جریان از چه قراره بوده!!و چه کلاه گشادی سرش گذاشته آدام!!
    تو فصل دوم دیدیم که نوآ برای بدست اوردن صفحات دفترچه ، کلودیا رو تو جنگل میکشه ، میدونستید که نوآ ، فرزند ِ نوه کلودیاست!
    بارتوش توی هر دو دنیا ی (ایوا ) و دنیای (آدام) دست نشانده و ابزاری بیش نبوده!و همیشه فقط آلت دست دیگران بود !
    یه سوالی هست که ذهنم روخیلی مشغول کرده!که شاید متوجه اش شده باشید ، چرا زخم زیر چشم مارتا تو دنیای خودش سمت راسته؟ ولی در دنیای ادام سمت این زخم زیر چشم سمت چپ قرار داره؟؟
    مارتا یه زخم کوچیک زیر چشم چپش داره (زخم کوچیکی که وقتی با یوناس میخواستند به نیروگاه برن موقع عبور از زیر فنس ایجاد شد(زیر چشم چپش!) و بعدها یه زخم بزرگتر زیر چشم راستش که توسط (ایوا ی)با چاقو ایجاد میشه!
    ولی زخم کوچیک زیر چشم مارتا ، وقتی توی دنیای آدام هست سمت چپه ، ولی تو دنیای خودش همیشه این زخم کوچیک زیر چشم راست هستش ؟؟؟این موضوع به نظر م عجیب اومد و علتش رو نمیدونم!
    چیزی که بار اول دیده بودم ولی یادم نبود جریان ترونت نیلسن بود که آخر متوجه شدم که پدرش کی هست.
    مشخص شد که پدر ترونت نیلسن همان فرزند ایو و ادام هستش.درواقع ترنت نیلسن حاصل رابطه اگنس با (فرزند ایوا) بود.
    یعنی فرزند یوناس و مارتا (همون که لبش زخم داشت) پدرترونت نیلسن وپدربزرگ اولریش نیلسون هستش!!

    منبع و منشا گردنبندی که ه یتو سریال دست به دست میشه هم ، ایگون بوده (و این گردنبند هدیه ای از ایگون به هانا بود!!)
    درواقع گردنبند کریستوفر مقدس اصلیتاً متعلق به هانا بوده! که بعد به مادر کاتارینا و بعد بین کاتارینا ، جوناس و مارتا دست به دست میشه.
    در فصل دوم -قسمت شش وقتی بارتوش و مارتا و ماگنوس داشتن تو دریاچه شنا میکردن بارتوش به مارتا میگه در مورد اون خانمی که اینجا غرق شده میدونی؟؟؟ و بعد مگنوش رفت زیر آب و مارتارو کشید پایین تا بترسونتش. در حقیقت داشت در مورد کاتارینا(مادر مارتا صحبت میکرد) و همونجا کنار دریاچه بود که یوناس گردنبند رو پیدا میکنه و اون زن غرق شده همون کاتارینا بود ، مادر مارتا و ماگنوس، که توسط مادر خودش در سال 1986 کشته میشه.
    چیزی که متوجه نشدم این بود که سرنوشت اگنس بعد از خداحافظی با مادرش سیلیا چی شد و کجا رفت!(آیا رفت تا با فرزند ایوا و ادام ترنت نیلسن رو به وجود بیاره ؟؟)چون بعد اون دیگه اصلا خبری ازاگنس نشد.

    نوآ (جوان )چند بار به یوناس (جوان) میگه ما دوست میشیم ، قبل از این که بهم خیانت کنی!!
    منظورش دزدیده شدن بچه نوآ(شارلوت) توسط (شارلتِ مادر) و( الیزابت صورت سوخته) بود که دستورش رو آدام در سال 2053 داده بود.
    الیزابت که پدرش رو از دست میده با نوآ زندگی میکنه و شارلوت رو در سال 2041 به دنیا میارن و در این بین آدام (از سال 2053) الیزابت(صورت سوخته ) و شارلوت مادر رو میفرسته تا (شارلوتِ نوزاد) رو بدزدند و ببرن بدن به دانشمند(تان هاوس)که در سال (1971) زندگی میکرده (و تازه فرزند و عروس و نوه اش رو از دست داده بود.)
    نوآ فکر میکرد دزدیده شدن شارلوت کار یوناسه ، در حالی که کار آدام بوده و این رو وقتی متوجه میشه که برگه های پاره شده از دفترچه رو از رو جسد کلودیا بر میداره !(همون موقع که کلادیای پیر رو تو جنگل میکشه)
    اما علت این خیانت ادام به نوآ چی بود؟؟ این کار رو کرد تا نوآ میان سال دوباره مجبور بشه برگرده به سال 1920 تا ادام بتونه اهدافش رو به واسطه نوآ و هلگه دنبال کنه.

    مشاهده محتوا اسپویلر
    تنها نکته ای که برای من گنگه چگونگی برگشت کلودیای پیر پیش ادام در قسمت اخره که به نظر اینجا هم جریان گربه شرودینگره

  3. 8 کاربرِ زیر از ali_n540 بخاطرِ این مطلب مفید سپاس گزاری کرده اند :


  4. #22
    تاریخ عضویت
    Jun 2015
    ارسال ها
    711
    سپاس
    7,972
    از این کاربر 6,073 بار در 737 پست سپاس گزاری شده

    پاسخ : Dark: بحث و تبادل نظر پیرامون فصل سوم

    نقل قول نوشته اصلی توسط ali_n540 نمایش پست ها
    مشاهده محتوا اسپویلر
    تنها نکته ای که برای من گنگه چگونگی برگشت کلودیای پیر پیش ادام در قسمت اخره که به نظر اینجا هم جریان گربه شرودینگره


    مشاهده محتوا اسپویلر
    درسته ، کلادیای پیر تو جنگل توسط نوآ کشته میشه ، حال چطور اون آخر کار هنوز زنده است هم جای سوال داره.
    دقیق مطمئن نیستم ولی در هر سیکل فقط یک آدام(یوناس پیر) و یک کلادیا (پیر) وجود داشت. چطور بعد کشته شدن کلادیا(پیر) توسط نوآ تو چرخه آخر ، باز هم تونست زنده بمونه قابل درک نیست برام . مگر این که کلادیای پیر قبل از کشته شدنش توسط نوآ با آدام در مورد دنیای سوم صحبت کرده باشه! یعنی وقتی کلودیا در مورد دنیای سوم به آدام میگه ، هنوز توسط نوآ در سال 1953 کشته نشده!

    .


  5. 10 کاربرِ زیر از matiyo بخاطرِ این مطلب مفید سپاس گزاری کرده اند :


  6. #23
    i am danger
    تاریخ عضویت
    Dec 2012
    محل سکونت
    تهران
    ارسال ها
    184
    سپاس
    72
    از این کاربر 2,332 بار در 189 پست سپاس گزاری شده

    پاسخ : Dark: بحث و تبادل نظر پیرامون فصل سوم


    متای فصل 3 تا الان 92 شده

  7. 11 کاربرِ زیر از alimori بخاطرِ این مطلب مفید سپاس گزاری کرده اند :


  8. #24
    Ignorance is bliss, isn't it
    تاریخ عضویت
    Mar 2016
    ارسال ها
    424
    سپاس
    5,552
    از این کاربر 6,034 بار در 517 پست سپاس گزاری شده

    پاسخ : Dark: بحث و تبادل نظر پیرامون فصل سوم

    نقل قول نوشته اصلی توسط matiyo نمایش پست ها
    Dark حقیقتاً جرو سرالهاییه که حتما باید هر فصل رو دوبار پشت سر هم ببینی تا درکش کنی.
    امروز برای بار دوم نگاه کردم و واقعیتش نمیتونم پایانی بهتر و حتی روندی بهتر از این رو متصور بشم.
    باز هم تاکید میکنم! بازی ها عالی بودن یعنی هیچکسی تو این سریال از حد استاندارد و حتی عالی پایین تر بازی نکرده!
    حال یه سری مواردی که دفعه قبل که نگاه کردم متوجه اش نشده بودم یا در کل برام جالب بودن رو میخوام بنویسم ببینم نظر شما دوستان چیه!
    مشاهده محتوا اسپویلر
    نمیدونم اما داستان و شخصیت کاراکتر سیلیا برام خیلی حالت دراماتیک داره
    درسال 1988 از رابطه بین هانا وایگون یک دختری به دنیا میاد به نام سیلیا
    بعد با سفر در زمان همراه با مادرش (هانا) به سال 1911 میره(پیش یوناس).
    در اون سال مادرش توسط یوناس کشته میشه وسیلیا به 130 سال بعد یعنی به (سال 2041) فرستاده میشه تا در سال 2052 به شکل یک دختر جوان در نقش دست راست الیزابت دربیاد و بعد در سال 2053 باز هم به گذشته یعنی سال 1890 فرستاده میشه . درواقع سیلیا توسط آدام به سال 1890 فرستاده میشه که بارتوش رو عاشق خودش بکنه و ازش بچه دار بشه (نوآ و اگنس) و بارتوشی که برای رفتن خیلی بی قراری میکرد رو با عیال وار کردن ساکت کنه یا حداقل تحمل شرایط رو براش راحت تر کنه ! و از همه مهمتر باعث به وجود اومدن اگنس و نوآ بشه !
    لحظه هم ، فقط اون لحظه ای که بارتوش تو 1911 ، هانا و در کنارش سیلیای(بچه) ، یعنی همون همسر سابقش!! رو میبینه و متوجه میشه که جریان از چه قراره بوده!!و چه کلاه گشادی سرش گذاشته آدام!!
    تو فصل دوم دیدیم که نوآ برای بدست اوردن صفحات دفترچه ، کلودیا رو تو جنگل میکشه ، میدونستید که نوآ ، فرزند ِ نوه کلودیاست!
    بارتوش توی هر دو دنیا ی (ایوا ) و دنیای (آدام) دست نشانده و ابزاری بیش نبوده!و همیشه فقط آلت دست دیگران بود !
    یه سوالی هست که ذهنم روخیلی مشغول کرده!که شاید متوجه اش شده باشید ، چرا زخم زیر چشم مارتا تو دنیای خودش سمت راسته؟ ولی در دنیای ادام سمت این زخم زیر چشم سمت چپ قرار داره؟؟
    مارتا یه زخم کوچیک زیر چشم چپش داره (زخم کوچیکی که وقتی با یوناس میخواستند به نیروگاه برن موقع عبور از زیر فنس ایجاد شد(زیر چشم چپش!) و بعدها یه زخم بزرگتر زیر چشم راستش که توسط (ایوا ی)با چاقو ایجاد میشه!
    ولی زخم کوچیک زیر چشم مارتا ، وقتی توی دنیای آدام هست سمت چپه ، ولی تو دنیای خودش همیشه این زخم کوچیک زیر چشم راست هستش ؟؟؟این موضوع به نظر م عجیب اومد و علتش رو نمیدونم!
    چیزی که بار اول دیده بودم ولی یادم نبود جریان ترونت نیلسن بود که آخر متوجه شدم که پدرش کی هست.
    مشخص شد که پدر ترونت نیلسن همان فرزند ایو و ادام هستش.درواقع ترنت نیلسن حاصل رابطه اگنس با (فرزند ایوا) بود.
    یعنی فرزند یوناس و مارتا (همون که لبش زخم داشت) پدرترونت نیلسن وپدربزرگ اولریش نیلسون هستش!!

    منبع و منشا گردنبندی که ه یتو سریال دست به دست میشه هم ، ایگون بوده (و این گردنبند هدیه ای از ایگون به هانا بود!!)
    درواقع گردنبند کریستوفر مقدس اصلیتاً متعلق به هانا بوده! که بعد به مادر کاتارینا و بعد بین کاتارینا ، جوناس و مارتا دست به دست میشه.
    در فصل دوم -قسمت شش وقتی بارتوش و مارتا و ماگنوس داشتن تو دریاچه شنا میکردن بارتوش به مارتا میگه در مورد اون خانمی که اینجا غرق شده میدونی؟؟؟ و بعد مگنوش رفت زیر آب و مارتارو کشید پایین تا بترسونتش. در حقیقت داشت در مورد کاتارینا(مادر مارتا صحبت میکرد) و همونجا کنار دریاچه بود که یوناس گردنبند رو پیدا میکنه و اون زن غرق شده همون کاتارینا بود ، مادر مارتا و ماگنوس، که توسط مادر خودش در سال 1986 کشته میشه.
    چیزی که متوجه نشدم این بود که سرنوشت اگنس بعد از خداحافظی با مادرش سیلیا چی شد و کجا رفت!(آیا رفت تا با فرزند ایوا و ادام ترنت نیلسن رو به وجود بیاره ؟؟)چون بعد اون دیگه اصلا خبری ازاگنس نشد.

    نوآ (جوان )چند بار به یوناس (جوان) میگه ما دوست میشیم ، قبل از این که بهم خیانت کنی!!
    منظورش دزدیده شدن بچه نوآ(شارلوت) توسط (شارلتِ مادر) و( الیزابت صورت سوخته) بود که دستورش رو آدام در سال 2053 داده بود.
    الیزابت که پدرش رو از دست میده با نوآ زندگی میکنه و شارلوت رو در سال 2041 به دنیا میارن و در این بین آدام (از سال 2053) الیزابت(صورت سوخته ) و شارلوت مادر رو میفرسته تا (شارلوتِ نوزاد) رو بدزدند و ببرن بدن به دانشمند(تان هاوس)که در سال (1971) زندگی میکرده (و تازه فرزند و عروس و نوه اش رو از دست داده بود.)
    نوآ فکر میکرد دزدیده شدن شارلوت کار یوناسه ، در حالی که کار آدام بوده و این رو وقتی متوجه میشه که برگه های پاره شده از دفترچه رو از رو جسد کلودیا بر میداره !(همون موقع که کلادیای پیر رو تو جنگل میکشه)
    اما علت این خیانت ادام به نوآ چی بود؟؟ این کار رو کرد تا نوآ میان سال دوباره مجبور بشه برگرده به سال 1920 تا ادام بتونه اهدافش رو به واسطه نوآ و هلگه دنبال کنه.

    مشاهده محتوا اسپویلر

    در مورد زخم من فکر میکنم دو دنیایی که وجود دارن در مقابل هم حکم یک اینه رو دارن و خب همون طور که میدونیم در آینه هر چیز در جهت مخالفش قرار میگیره







  9. 10 کاربرِ زیر از Nora بخاطرِ این مطلب مفید سپاس گزاری کرده اند :


  10. #25
    تاریخ عضویت
    Jun 2015
    ارسال ها
    711
    سپاس
    7,972
    از این کاربر 6,073 بار در 737 پست سپاس گزاری شده

    پاسخ : Dark: بحث و تبادل نظر پیرامون فصل سوم

    نقل قول نوشته اصلی توسط Nora نمایش پست ها
    مشاهده محتوا اسپویلر

    در مورد زخم من فکر میکنم دو دنیایی که وجود دارن در مقابل هم حکم یک اینه رو دارن و خب همون طور که میدونیم در آینه هر چیز در جهت مخالفش قرار میگیره
    مشاهده محتوا اسپویلر
    کاملا درسته ، زخم روی لب (فرزند مارتا و یوناس ) هم اونطوری بود.
    تو دنیای آدام زخم سمت چپه و در دنیای مارتا زخم سمت راست لب قرار داره

    .


  11. 12 کاربرِ زیر از matiyo بخاطرِ این مطلب مفید سپاس گزاری کرده اند :


  12. #26
    تاریخ عضویت
    Jun 2012
    ارسال ها
    387
    سپاس
    770
    از این کاربر 3,594 بار در 379 پست سپاس گزاری شده

    پاسخ : Dark: بحث و تبادل نظر پیرامون فصل سوم

    تقریبن یک هفنه ای میشه که فصل سوم رو دیدم. همون موقع اومدم 4 خط نظرمو راجیش بنویسم که دیدم اینجا همه به به و چه چه راه انداختن درست برخلاف حسی که داشتم.. البته مدتی هست که تصمیم گرفتم بلافاصله بعد دیدن فیلم یا سریالی راجبش نظر ندم تا هایپ دورنی خودم کمتر بشه و اینکه ببینم بعد از گذشت یه زمان کوتاه چه چیزی از اون چیزی که دیدم توی ذهنم مونده...
    یه فلش بک کوچیک به نظرم راجب فصل دو از روند تکراری کارگردانی سریال گفتم که همچنان ادامه داشت و به طرز اذیت کننده ای روی مخ بود. برخلاف دو فصل قبل که مفاهیم سفر در زمان توی داستان و درام گنجانده شده بود دیگه توی فصل سوم خبری ازش نبود. داستان پیش می رفت و بعد توی هر قسمت پیشرفت داستان متوقف می شد تا یه کاراکتر بیاد و اکسپوزیشن گویی کنه.. بدتر از همش هم دو قسمت آخر که اون پیرزنه - در حال حاضر اسمش رو بخاطر نمیارم و همین نشونه بدی هست که کارکاتری که نقطه عطف داستان رو رقم زده فراموش شدنی هست توی یه مدت 7-10 روزه- میاد و عملن دو قسمت پایانی سریال پر شده که بلغور کردن چم و خم مفاهیم زمان و مکان... چرا چون خود نویسنده سریال نتونسته توی 6 قسمت قبل با داستان جلو ببره این مفاهیم رو و حالا باید ماشین داستان رو متوقف کنه و اونوقت بیاد مفایهم مد نظر رو به زور بکسل و هل دادن برسونه به داستان..
    همه این ها به کنار همون داستان سریال هم به تنهایی برای خودش درجا میزنه... شخصیت ها رها میشن و نوینده انتظار داره ازمون با اندک اطلاعاتی که میده تغییرات اون ها در آینده رو باور کنیم ولی چیزی که حس میشه برای من چیزی بجز تفاله های داستانی باقی مونده از سفر های زمانی متعدد قصل دوم نیست.. چون اونقدر پرداخت ها کامل نیست که برای من مخاطب داستان و کاراکتر مهم بشه.
    به عنوان مثال کاراکتر الیزابت توی فصل دوم به عنوان سر دم دار یکی از جبهه های جنگ معرفی میشه و توی فصل سوم باید باور کنیم که با یه تک سکانسی که پدرش توش کشته شده الیزابت تبدیل به اون شخصیت محکم شده. خلاصه اینکه تک قدم هایی در داستان برداشته میشه که هرگز نمیتونه به مقصد مورد نظر برسه.
    بجز بازی خوب بازیگرا نسبت به فصول قبل بقیه ایراد ها همچنان پا برجا بود... مگنوس و دوست دخترش همچنان بلا استفاده بودن...
    اما با همه این مسائل و کمبود و کاست ها توی مسیر، سریال هب مقصد مناسبی رسید و بعد ار مدت ها یه فضا سازی خوب و درجه یک توی ژانر علمی تخیلی سفر در زمان رو ارائه داد.

  13. 11 کاربرِ زیر از smh2011 بخاطرِ این مطلب مفید سپاس گزاری کرده اند :


  14. #27
    تاریخ عضویت
    Dec 2017
    ارسال ها
    30
    سپاس
    280
    از این کاربر 289 بار در 30 پست سپاس گزاری شده

    پاسخ : Dark: بحث و تبادل نظر پیرامون فصل سوم

    نقل قول نوشته اصلی توسط smh2011 نمایش پست ها
    تقریبن یک هفنه ای میشه که فصل سوم رو دیدم. همون موقع اومدم 4 خط نظرمو راجیش بنویسم که دیدم اینجا همه به به و چه چه راه انداختن درست برخلاف حسی که داشتم.. البته مدتی هست که تصمیم گرفتم بلافاصله بعد دیدن فیلم یا سریالی راجبش نظر ندم تا هایپ دورنی خودم کمتر بشه و اینکه ببینم بعد از گذشت یه زمان کوتاه چه چیزی از اون چیزی که دیدم توی ذهنم مونده...
    یه فلش بک کوچیک به نظرم راجب فصل دو از روند تکراری کارگردانی سریال گفتم که همچنان ادامه داشت و به طرز اذیت کننده ای روی مخ بود. برخلاف دو فصل قبل که مفاهیم سفر در زمان توی داستان و درام گنجانده شده بود دیگه توی فصل سوم خبری ازش نبود. داستان پیش می رفت و بعد توی هر قسمت پیشرفت داستان متوقف می شد تا یه کاراکتر بیاد و اکسپوزیشن گویی کنه.. بدتر از همش هم دو قسمت آخر که اون پیرزنه - در حال حاضر اسمش رو بخاطر نمیارم و همین نشونه بدی هست که کارکاتری که نقطه عطف داستان رو رقم زده فراموش شدنی هست توی یه مدت 7-10 روزه- میاد و عملن دو قسمت پایانی سریال پر شده که بلغور کردن چم و خم مفاهیم زمان و مکان... چرا چون خود نویسنده سریال نتونسته توی 6 قسمت قبل با داستان جلو ببره این مفاهیم رو و حالا باید ماشین داستان رو متوقف کنه و اونوقت بیاد مفایهم مد نظر رو به زور بکسل و هل دادن برسونه به داستان..
    همه این ها به کنار همون داستان سریال هم به تنهایی برای خودش درجا میزنه... شخصیت ها رها میشن و نوینده انتظار داره ازمون با اندک اطلاعاتی که میده تغییرات اون ها در آینده رو باور کنیم ولی چیزی که حس میشه برای من چیزی بجز تفاله های داستانی باقی مونده از سفر های زمانی متعدد قصل دوم نیست.. چون اونقدر پرداخت ها کامل نیست که برای من مخاطب داستان و کاراکتر مهم بشه.
    به عنوان مثال کاراکتر الیزابت توی فصل دوم به عنوان سر دم دار یکی از جبهه های جنگ معرفی میشه و توی فصل سوم باید باور کنیم که با یه تک سکانسی که پدرش توش کشته شده الیزابت تبدیل به اون شخصیت محکم شده. خلاصه اینکه تک قدم هایی در داستان برداشته میشه که هرگز نمیتونه به مقصد مورد نظر برسه.
    بجز بازی خوب بازیگرا نسبت به فصول قبل بقیه ایراد ها همچنان پا برجا بود... مگنوس و دوست دخترش همچنان بلا استفاده بودن...
    اما با همه این مسائل و کمبود و کاست ها توی مسیر، سریال هب مقصد مناسبی رسید و بعد ار مدت ها یه فضا سازی خوب و درجه یک توی ژانر علمی تخیلی سفر در زمان رو ارائه داد.
    مشکل من هم با این فصل شخصیت پردازی ضعیف بود.. و اینکه "قسمت آخر" به معنای واقعی ورق برگشت و تغییر داستان فوق العاده شدیدی اتفاق افتاد که من رو به عنوان مخاطب اذیت کرد..
    دو فصل روی شخصیت ادام تاکید شد و فصل آخر یه شخصیت جدید به اسم ایوا معرفی شد و در آخر کلادیا کسی که اصلن انتظارش رو نداشتم عقل کل داستان شد..

    من سریال رو از جنبه ی علمی و فضاسازی بی نهایت دوست داشتم ولی ایرادای بزرگی از نظر داستانی داره
    "I'd consider myself a realist, but in philosophical terms, I'm what's called a pessimist"
    Rust Cohle

  15. 9 کاربرِ زیر از Elli47 بخاطرِ این مطلب مفید سپاس گزاری کرده اند :


  16. #28
    تاریخ عضویت
    Oct 2013
    ارسال ها
    139
    سپاس
    5,591
    از این کاربر 956 بار در 156 پست سپاس گزاری شده

    پاسخ : Dark: بحث و تبادل نظر پیرامون فصل سوم

    بعد از دو فصل طولانی، چه فصل سوم خسته کننده ای داشت

  17. 8 کاربرِ زیر از ThunderStorm بخاطرِ این مطلب مفید سپاس گزاری کرده اند :


  18. #29
    تاریخ عضویت
    Jan 2019
    محل سکونت
    تو لباسام
    ارسال ها
    108
    سپاس
    3,514
    از این کاربر 1,213 بار در 105 پست سپاس گزاری شده

    پاسخ : Dark: بحث و تبادل نظر پیرامون فصل سوم

    در جواب دوستانی که از فصل 3 بد میگن و عرض میکنن که خسته کننده بوده و بد تموم شده یه دیالوگ از دقایق پایانی سریال رو می‌نویسم :

    " چیزی که میدونیم یک قطره ست ، چیزی که نمیدونیم یک اقیانوس "

    بدرود

  19. 13 کاربرِ زیر از amin_orang بخاطرِ این مطلب مفید سپاس گزاری کرده اند :


  20. #30
    تاریخ عضویت
    Oct 2013
    ارسال ها
    139
    سپاس
    5,591
    از این کاربر 956 بار در 156 پست سپاس گزاری شده

    پاسخ : Dark: بحث و تبادل نظر پیرامون فصل سوم

    قسمت آخرو تازه دیدم. کل فصل به کنار این قسمت به کنار.
    مثل دو فصل اول عالی
    دهنم خشک شد از تماشا
    عالی

  21. 11 کاربرِ زیر از ThunderStorm بخاطرِ این مطلب مفید سپاس گزاری کرده اند :


 

 
صفحه 3 از 4 اولیناولین 1234 آخرینآخرین

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 26
    آخرين ارسال: 08-15-2022, 12:16 PM
  2. پاسخ ها: 24
    آخرين ارسال: 07-17-2022, 12:05 PM
  3. پاسخ ها: 0
    آخرين ارسال: 06-13-2020, 11:33 PM

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمی توانید موضوع جدید ارسال کنید
  • شما نمی توانید به پست ها پاسخ دهید
  • شما نمی توانید فایل پیوست ضمیمه کنید
  • شما نمی توانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
  • قدرت گرفته از سیستم vBulletin نسخه ی 4.2.3
  • قالب اختصاصی انجمن TvWorld نسخه ی 1.0
  • طراحی و اجرای قالب : نوژن
  • تمام حقوق مطالب و محتوا برای تی وی وُرلد محفوظ می باشد
Powered by vBulletin® Version 4.2.1
Copyright ©2000 - 2009, Jelsoft Enterprises Ltd.