Better Call Saul:بحث و تبادل نظر پیرامون فصل پنجم

[yaser63]

در این تاپیک می‌توانید پیرامون فصل پنجم سریال Better Call Saul که پخش تلویزیونی آن از بیست و سوم فوریه 2020(پنجم اسفندماه98) از شبکه AMC آغاز می‌گردد، بحث و گفتگو کنید. لطفا اگر می‌خواهید در مورد قسمت خاصی بحث کنید، در ابتدا عنوان قسمت موردنظرتان را بیان کنید، تا دیگران متوجه بحث شما بشوند، و از اسپویل شدن مطلب برای دوستانی که هنوز قسمت مورد نظر را ندیده‌اند، جلوگیری شود. در موارد ضروری استفاده از تگ اسپویلر را نیز مد نظر قرار دهید. »»لطفا مسایل مربوط به زیرنویس و لینک دانلود را صرفا از منابع مرتبط با موضوع پیگیری بفرمایید.

[opeth1h]

قسمت چهارم- NAMASTE
خوش آمدگویی
توی بعضی از ایالت های امریکا نوشتن شعار یا تیکه کلام روی پلاک مجازه همونطور که تو فصل آخر برکینگ بد تو آلباکورکی دیدیم روی پلاک هایزنبرگ عبارت live free or die نوشته شده بود به معنی یا آزاد زندگی کن یا بمیر
حالا تو این اپیزود عبارت یوگایی نمسته یا همون خوش آمدگویی و حس مثبت روی پلاک هملن کنایه از دعوت اون از جیمی یا ساول گودمن برای همکاری مجدد در اچ اچ ام
یه مولفه اصلی تو این سریال انجام یه کاربی معنی در ابتدای اپیزود و معنی دار شدنش در پایان همون قسمته
شروع این قسمت با خرید سه توپ بولینگ و نتیجه نهایی یعنی شکستن شیشه های خودرو حامل نمسته مثال اونه
از نکات جالب این قسمت ترفندهای زیرکانه ساول گودمن در نقش وکیل خلاف کارهای خرده پا بود که قاضی و دادستان و کل هیات دادگاه رو به ستوه آورده������
کپچر جنایی داستان هم مثل همیشه عالی جلو میره شطدنج فرینگ اینبار با فدا کردن چند مهره و مقداری پول باز هم به نفعش تموم شد تا در ادامه ببینیم به کجا میرسه
9/10

[opeth1h]

قسمت چهارم- NAMASTE
خوش آمدگویی
توی بعضی از ایالت های امریکا نوشتن شعار یا تیکه کلام روی پلاک مجازه همونطور که تو فصل آخر برکینگ بد تو آلباکورکی دیدیم روی پلاک هایزنبرگ عبارت live free or die نوشته شده بود به معنی یا آزاد زندگی کن یا بمیر
حالا تو این اپیزود عبارت یوگایی نمسته یا همون خوش آمدگویی و حس مثبت روی پلاک هملن کنایه از دعوت اون از جیمی یا ساول گودمن برای همکاری مجدد در اچ اچ ام
یه مولفه اصلی تو این سریال انجام یه کاربی معنی در ابتدای اپیزود و معنی دار شدنش در پایان همون قسمته
شروع این قسمت با خرید سه توپ بولینگ و نتیجه نهایی یعنی شکستن شیشه های خودرو حامل نمسته مثال اونه
از نکات جالب این قسمت ترفندهای زیرکانه ساول گودمن در نقش وکیل خلاف کارهای خرده پا بود که قاضی و دادستان و کل هیات دادگاه رو به ستوه آورده😉
کپچر جنایی داستان هم مثل همیشه عالی جلو میره شطدنج فرینگ اینبار با فدا کردن چند مهره و مقداری پول باز هم به نفعش تموم شد تا در ادامه ببینیم به کجا میرسه
9/10

[kingnessi]

قسمت چهارم اول. کیم توی این فصل بارها و بارها داره نشون میده رویِ اخلاقی و مثبت ماجراست. برخلاف "چاک" که دست کمی از جیمی نداشت، کیم همیشه طرفِ خوبِ ماجراست و برای رسیدن به عدالت ابایی از استفاده از روشهای جیمی نداره. دوم. سکانس تعقیب و گریز نیمه دوم این قسمت، یکی از اون حرکات نابِ گاس فرینگ بود.(مشابه قضیه دُن اِلادیو تو بریکینگ بد) نقشه فرینگ مطمئنا توی این فصل قربانی میگیره، فرینگ از اوضاع راضی نیست و خُب اونا که بریکینگ بد رو دیدن میدونن فرینگِ ناراضی چه کارایی از دستش برمیاد. سوم. سکانس نهایی این قسمت، به قول جیمی یه ترفند بصری بود که ثابت کنه سال گودمن مثل جیمی مگ گیل آرزوی حضور توی اچ اچ ام رو نداره و در واقع حالا نقش همون مردِ پشت اسب رو داره. اما تجربه این سریال و سریال بریکینگ بد نشون میده مسائل اینقدر هم ساده نیستن؛ جیمی نقشه ای داره برای هاوارد و یه حسی بهم میگه حضور جیمی در مقابل مساورده و کیم و احتمالا رابطه ش با هاوارد توی قسمتهای بعدی دقیقا همون انفجاریه که انتظارش رو داریم، انفجاری که جیمی رو کاملا تبدیل میکنه به سال گودمن و یه بلایی سرِ کیم و هاوارد میاره که مطمئنا غم انگیز خواهد بود. چهارم. به شدت عاشق ماجرایِ جدید مایک شدم. از اونجایی که معتقدم قراره اتفاقات بدی توی داستان فرینگ و لالو بیوفته، فرستادن مایک دنبال نخود سیاه حرکت هوشمندانه ای بود. پ ن: کدوم سریالی رو سراغ دارین که بشه در مورد یه قسمت 45 دقیقه ایش انقدر حرف زد. یه جورایی داره میزنه رو دست بریکینگ بد

[abbas stannis]

چقدر مایک رو دوست دارم خیلی با شخصیتش حال میکنم
پیر شدن بازیگر نقش مایک چقدر غصه دارم کرده هر فصل داره شکسته تر میشه
اکثرا شاید سکانس هایی که جیمی و کیم حضور دارن رو بیشتر دوست دارن ولی من با نسبت نود به ده سکانس های مایک رو بیشتر دوست دارم

[opeth1h]

قسمت پنجم
تقدیمی به ماکس
عمومیت نداره ولی اکثر اپیزودهای پنجم سریال ها برای پر کردن فصل هستن و یکم از آب و تاب شروع و پایان سریال فاصله دارن با این وجود چون با سریال شاهکار گیلیگان طرف هستیم با وجود پیروی جزیی از قاعده ذهنی من باز هم جذابیت ها ادامه داره ..داستان فرعی اکر و زمین های تحت مالکیت مساورده یکم زیادی بهش پرداخته شده ولی باز هم سریال کیفیتش سر جاشه
مایک و هر نگاهش یه مجموعه تعلیق و خشم و تجربست.. حفظ پیوند مایک و ساول بعد از مدت ها اونم از دو داستان فرعی و با یه تماس تلفنی نشون از هوش گیلیگان داشت
8/10

[kingnessi]

قسمت پنجم میانه فصل پنجم، شروع پروسه هرج و مرج و پایان سریاله. مهمترین اتفاق این قسمت، شروع سراشیبی شخصیت کیم بود. توی قسمتهای قبلی این فصل معلوم بود اتفاقات بدی قراره واسه کیم بیوفته و این قسمت همه چیز کاملا نمایان شد. جیمی یه دیالوگ مهم داشت:"واقعا اَکِر ارزشش رو داره؟" معلومه که نه، واسه کیم دیگه نه اکر اهمیت داره نه هیچ چیز دیگه، کیم میخواد انتقام بگیره. به عنوان نماینده آدم خوبا قراره روبروی ثروتمندا و اهالی قدرت یه تنه وایسه (دیالوگش تو قسمت سوم در مورد زندگی سخت و فقیرانه بچگی هاش و دیالوگش تو این قسمت که با خشونت به رئیسش میگه نیازی به محافظت هیچکس نداره) کیم از اون ابرقهرمانای واقعیه که خیلی کم توی فیلم و سریالا میبینیمشون اما... اما کیم شکست خواهد خورد و انتهای این جاده ای که تو این قسمت توش قدم گذاشت، نابودیه؛ چون نه به اندازه جیمی بی اخلاقه و نه اونقدر خشن که جلوی کله گنده ها دووم بیاره. حداقل من اینجور فکر میکنم. اتفاق مهم دیگه شروع پروسه یه انتقام متفاوته. قتل مکس (دوست ویژه گاس که کل قضیه ش رو توی بریکینگ بد دیدیم)، گاس رو تبدیل میکنه به یه فرد تشنه انتقام که در لحظه لذت از انتقام کشیدن ذوب میشه (همون سکانس فیس آف). اما این اپیزود نشون داد مایک مهمترین مهره گاس تو این راهه. بدون مایک شاید هیچوقت گاس نمیتونست به انتقام کاملش برسه ولی حالا راه بازِ بازه و خُب هممون میدونیم آخرش چی میشه. اگر فکر میکنید جیمی این وسط هیچکاره س و داره اوامر کیم رو اجرا میکنه، به سکانسشون توی تخت دوباره نگاهی بندازین. جیمی عملا داره با یه سری صحبتهای کنایه ای به کیم القا میکنه که باید یکبار برای همیشه به این صاحبای ثروت و قدرت حمله کرد. اون بخش رو دوباره ببینید. (همه میدونیم جیمی واسه خودش یه پا جوکره، حالا بدون اینکه کیم متوجه بشه اون رو هم وارد بازی میکنه) آقای ایکس رو هم پسندیدم Rhea Seehorn عالیه این فصل و حتما باید تو فصل جوایز اسمشو بارها بشنویم.

[Yelawolf]

قسمت چهارم:

ابتداي قسمت جيمي وارد يه فروشگاه دست دوم فروشي ميشه که کتري و چوب گلف و هر چيزي که به هم هيچ ربطي نداره رو امتحان ميکنه و درآخر توپ بولينگ ميخره و ببننده هزارتا فکر براش مياد که بازم چي تو ذهنشه !

تو اين فصل بايد ببينيم چي ميشه بين جيمي و کيم وکسلر . چون ما تو برکينگ بد هيچ اثري از کيم نميبينيم، يعني هرچي که از شخصيت جيمي تو برکينگ بد نشون ميداد، کيم تو زندگيش نبود در نتيجه بايد تو اين فصل شاهد اختلاف و جدايي بين جيمي و کيم باشيم .

کيم هم شخصيت جالبي داره. با جيمي خيلي وقت ها مردم رو تلکه ميکردند اما در مورد قانون خيلي جديه و معتقد که جيمي چون وکيل شده نبايد با هر روشي کار خودش رو پيش ببره و نبايد مخالف قانون عمل کنه توي سکانس بعد ميبينم که شيشه هاي آبجو رو با هم ميشکنن و صبح فرداش جيمي معتقد مسئول هاي ساختمان بايد جمع کنن شيشه ها رو چون پولشو ميگيرن ( مثه نگاه خيلي ها که به پاکبان ها دارند) اما کيم خودش مياد و شيشه ها رو جارو ميکنه . تو همين سکانس کوتاه و بي اهميت نشون داده ميشه که رفتار هاي کوچک ميتونه شخصيت يه فرد رو تشکيل بده .

سکانس بعد: دو تا خلافکار که به اميد 50 درصد تخفيف جيمي هر کاري دلشون خواست کردند، شخصيت هاي فاني هستند مخصوصا اون ديالگش که حيمي داره جرم هاشون رو ميخونه : ادرار در مکان عمومي و طرف بر ميگرده ميگه طبيعت صدات ميزنه بايد جوابشو بدي

سکانس بعدي: کيم ميخواد رئيسش رو متقاعد کنه که زمين اون بنده خدا اکر رو ازش نگيرن و توي زمين ديگه کارشون رو راه بندازن هرچند از نظر قانوني مثلا حق با شرکته اما کيم يا از روي دلسوزي براي اون پيرمرد و يا اين که قبول داره هر چيز قانوني هميشه صحيح نيست ميخواد اين کار انجام نگيره و پيرمده تو خونش بمونه .

جيمي هم جالبه ميشه وکيل اون پيرمرده اکر حتما قسمت بعدي ديدني ميشه و ببينيم چجوري ميخواد از حق پيرمرد دفاع کنه و شايد رو در روي کيم قرار بگيره ( هرچند خود کيم هم دوست نداره پيرمرده رو بيرون بندازن)

تو اخر قسمت هم فهميدم که توپ هاي بولينگ رو جيمي براي انتقام ميخاسته و حالب بود ( هزارتا فکر کردم که ميخواد با اين توپا چيکار کنه)

8 از 10

[l-lamidreza]

قسمت ۶

شخصیت سیاه جیمی روز به روز پلیدتر می‌شه و به نظرم این قسمت دیگه داستانای مایک و لالو و گاس حرفی برای گفتن در مقابل اتفاقات شوکه کننده‌ای که جیمی به سر هاوارد و کیم میاره ندارن. جیمی نمایش فوق العاده سیاهی رو علیه کیم تو مساورده از خودش نشون داد. قبل از کیم، جیمی چاک رو پودر کرد و به نوعی اونو از میون برد ولی همه‌ی ما کمی حس همزات پنداری با جیمی داشتیم (بلاهایی که از کودکی از طرف چاک به سر جیمی اومد و همیشه زیرپای جیمی رو خالی کرد). به نوعی با اینکه همه میدونیم حق چاک از بین رفتن نبود ولی تا حدی فلش بک ها و اتفافات گذشته تسلی خاطر بود. اما تو این اپیزود خودم به شخصه شوکه شدم!‌ جیمی برای بالاکشیدن خودش حتی کیم رو هم زیر پاش له میکنه. دیالوگ‌های سکانس آخر واقعا عالی بود مخصوصا زمانی که کیم به جیمی گفت که من بازنده بودم و برنده اصلی تو بودی ولی جیمی اونقدر سیاه شده که حتی نمی فهمه با برنده شدنش کیم رو زیر پاش له کرده (یا بهتره بگم تنها کسی که تو این دنیا داره و معشوقه‌ش هم هست).

حدس میزنم این اپیزود شروع پودر شدن کیم وکسلر باشه و شخصیتی که مثل چاک ذره ذره از بین خواهد رفت. آخرین دیالوگ کیم وکسلر به جیمی رو هنوز کاملا درک نکردم بنظرتون اینکه گفت من این وضعیتیو تحمل نمی کنم و ما یا باید از هم جدا شیم یا ازدواج کنیم دلیلش چی میتونست باشه؟ قاعدتا با این درد و رنج نمی‌تونست آپشن ازدواج رو مطرح کنه. خودم حدس میزنم کیم این وسط به نوعی کم اورده و تسلیم شخصیت جیمی شده و میدونه که جیمی نمی تونه تغییر کنه پس فکر میکنه تنها راهی که بتونه جیمی رو تا حدی کنترل کنه یا حداقل با خودش با این شرایط جیمی کنار بیاد اینه که ازدواج کنه و تا ابد خودش رو وابسته به جیمی کنه. یه جورایی خودش رو چفت کنه به جیمی که مطمئن شه هر اتفاق بدتری بیفته باز هم در کنارش بمونه!

[bayani]

وای که چقدر خوبه این جیمی.از اون شخصیت های خاص و پلیدی هست که اتفاقا باب میل ببینده هست .منم موافقم از اون معدود اپیزودایی بود که از بس خوب بود از پارت گنگستری سریال هم جذابیتش بیشتر بود.واقعا جیمی یه کارکتر وکیل نابغه و دوست داشتنی هست که نظیرشو ندیدیم تو هیچ سریالی.یکی از مواردی که راجب این سریال از اول دوس داشتم 2 بخشی بودن داستان هر اپیزوده که واقعا لذت بخشه هر 2 پارتش.وقتی کیم به جیمی گفت تو چشمام نگاه کن و بگو که اخرین باره و این اتفاق نیفتاد و باز هم اسم ازدواجشون رو اورد واسه منم عجیب بود.دلم واسه اون وکیله میسوزه
کلا ماجرای خونه پیره مرده یکم زیادی داشت دنبال میشد گرچه که اصلا خسته کننده نبود واسم و هیجان خوبی داشت.

[kingnessi]

قسمت ششم شکست کیم خیلی زودتر از اون چیزی که فکرش رو میکردم فرارسید. کیم خیلی زود جا زد و اینو خیلی نپسندیدم ولی قابل پیش بینی بود. کیم خیلی محافظه کارتر از اونیه که فکرشو میکردم و این کاملا برخلاف کیمِ یاغی و کله خرابیه که تو قسمت قبل و فلش بکِ ابتدای این قسمت دیدیم. علامت سوالی که باید جوابشو تو قسمتهای بعد ببینیم. بالانس شخصیتی جیمی/سال از این قسمت دیگه کاملا از بین رفت. دیگه جیمی رو خیلی کم میبینیم و بلافاصله سال جایگزین میشه (سکانس توصیه دلسوزانه به اون دوتا خانوم محترم تو دادگاه و بلافاصله پیشنهاد بعدیش). از ابتدای فصل منتظر اون حرکت غیر قابل بخشش جیمی در حق کیم بودیم و توی این قسمت انتظارمون به پایان رسید. کی فکرشو میکرد اون حرکت در واقع شاید دیالوگ پایانی کیم باشه همین یه نیم خط دیالوگ کل ادامه سریال رو تحت تاثیر قرار میده و میتونه تمام پیش بینی هامون از آینده رو بهم بزنه. وقتی از فیلمنامه خوب نوشتن حرف میزنم منظورم یه همچین چیزیه. قسمت قبل مایک یه سکانس خوب داشت؛ جایی که مث قدیم میخواست یه حرکت جالب انجام بده و شارژر بسازه ولی به شکل مضحکی بی نتیجه موند. ذهن آشفته مایک اجازه نداد پتانسیل و هوش بالاش رو بکار ببنده و متعجبمون کنه.(قبل از اینکه بپرسه شارژر دارین یهو بره یکی بسازه) ولی این قسمت یه مایک متفاوت رو دیدیم و نقشه ش به خوبی جواب داد. کار کردن برای فرینگ تنها راه مایک برای فرار کردن از خودشه. دقیقا مثل والتر که هایزنبرگ بودن تنها راه فرار از خودش بود. دستگیری لالو اوضاع رو خیلی پیچیده و احتمالا تاریک میکنه.