وقتی از زندگی و بزرگ شدن حرف میزنیم شاید حواس ما به اتفاقات ریز و درشتی که در محیط و اتمسفر اطراف در جریان است نباشد، گاهی به سادگی می توان غم دنیای فقیران را در زندگی دخترکانی از ناپل به نمایش گذاشت، گاهی خشونت علیه زنان را می توان لنگ زدن پای زنی در زندگی و فرصت های نداشته اش تصور کرد، گاهی حرف های معلمی تو را نجات می دهد گاهی حرف های همان معلم تو را به عمیق ترین و سیاه ترین ورطه های فلسفه زندگی می کشاند.
داستان ناپلی ما برخلاف آن ناپل ترسناک گومورا و دنیای خشن
ساواستانوها، عمق شکل گیری تضاد اجتماعی را نشان می دهد، داستانی از تاریخِ فراموش شده محله ای که در آن زندگی کردیم و بزرگ شدیم، روابط ـمان، جهل ناخواسته و جبری پدر و مادرـمان، داستان های خشونت علیه زنان، کودکان و حتی مردان، دنیایی به غایت سیاه و ترسناک که شاید اگر ترسیمات النا فرانته نبود باز هم رنگ و بوی دیگر ساخته های سالیان اخیر را می گرفت و به کج راه فمنیسم ستایی، زن محوری و جریانات فکری چپ می رفت، اما
این کشتیبان را سیاستی دگر آمد.
حقیقت دوست داشتم میلیون های واژه نا مرتبط را به خاطر این شاهکار در هم آمیزم و هر چه محکم تر جار بزنم زیبایی های این دنیای فرانته را ولی "بزرگی سراسر به گفتار نیست/ دو صد گفته چون نیم کردار نیست". پس لطفا به تماشای این سریال بنشینید.
خودمانی تر:
راستش من اینو اول با دوبله من و تو دیدم همراه خانواده
بعد نشستم یه بار دیگه خودم دیدمش و واقعا لذت بردم، الان هم فصل دوم قسمت اول رو تموم کردم و میشه گفت داستان قوام خودشو حفظ کرده و میکنه، سوای روابط عاشقانه ای که توش هست (و من حالم به هم میخوره ازش)(در حالی که خوب ترسیم شدند) من به چیزهای دیگه توجه میکنم و قطعا بهترین شخصیت و کاراکتر برام لی لا (کراش ناجور) و البته Pasquale Peluso اند و بقیه هنوز جای خودشون رو توی دلم باز نکردند.
خدا میدونه چی تو سرش میگذره این دختر S02E01
ولی خب مگه میشه از این سریال بگی و از اون
دو تا کوچولوی دوست داشتنی هیچی نگی اینم تقدیم دوستان شاید دیده باشید ولی خالی از لطف نیست.