فصل چهارم سریال یه تکونی به خودش میده و سعی میکنه کمی تا قسمتی نقاط ضعفش رو پوشش بده. حداقل چنتا خط داستانی و آرک شخصیتی برای کاراکتر هاش تعریف میکنه و در پایان فصل وقتی به ابتدای کار نگاه میکنی شخصبت ها از نقطه a به b رسیدن. اما باز هم دنده عوض کردن های ناگهانی وجود داره. ابتدای فصل حضور بانوان توی یلواستون و ممنوع میشه ولی از نیم ساعت بعدش نه تنها تیتر بلکه لارامی هم برمیگردن. توی قسمت آخر فصل چهارم هم میا ی که مزرعه رو ترک کرده بود بدون هیچ منطق و توضیحی حضور داره تا برای برگشتن جیمی به مزرعه اونجا باشه و زروکی آرک شخصیتی جیمی رو کامل بکنه.
خط داستانی سامر و رابطش با جان با اینکه زورکی بود ولی حرفای قشنگی میزد. دوست داشتم اون رابطه یک شبه و در نهایت علاقه بین جان و سامر جور دیگه ای بود و از رابطه عاطفی فاصله می گرفت. به نظرم تاثیرپذیریش بیشتر میشد چرا که جان با اینکه سامر کمی تا قسمتی علیه خودش و منافعش قدم برمیداره بازهم سامر رو همراهی میکنه و دلسوزش هست. مفاهیم حمایت از نسل بعد و همراهی اون ها که توی مکالمه جان و قاضی و کل سریال بهش اشاره میشه رو بهتر و بیشتر میرسوند.
چیزی که تا اینجا دستگیرم شده اینه که یلواستون سریال خوش ساختیه. موسیقی، تدوین، فیلمبرداری و داستان کلی خوبی داره. حرف های خوبی هم میزنه اما نباید انتظار پرداخت های عمیق و بی نقص رو ازش داشت.