1
2
3
4
5
6
7
8
9
10
یه چیز بگم:
سوزنی که چینیها داخل انگشتِ اون پسره فرو کردن یکی وحشتناک ترین شکنجههای دنیاست! یه دردی غیر قابل وصف که در انگشتِ وسطی [فـ ـاک!] از همه بیشتره ... جریانش هم تا اونجا که میدونم اینه که یه سِری عصبِ خاص نوک انگشتها هستند که جمعیتشون هم زیاده و با فرو رفتنِ "حتی نوکِ سوزن" داخل انگشتِ وسط، دردی منتقل میشه که میتونه مغز رو از کار بندازه ...
پ.ن: من خودم یه بار سعی کردم نوک سوزنو فشار بدم ببینم چطوریه! حتی پوستم سوراخ نشده بود اشکم دراومد
فسمت ششم
زیبا بود! به زیبایی سریال های شاهکاری که ملت براشون سر و دست میشکونن!
پانزده دقیقه اول بهترین تجربه ی من در کل سال بود حالت چهره ی الیوت و در اخر این که اینجا خانه ی امنیه که اقای ربات برای الیوت درست کرده تا از دردهای مشت های مجنونین ری در امان باشه. دوستانی که می گن برنامه ای پشت این سکانس ها نیست باید بهتون بگم ثانیه به ثانیه این سریال برنامه ریزی شده تمام موضوعات در اخر به شکلی شکوهمند به هم پیوند خواهند خورد
دوستان لطفاً رعایت کنید. اینجا تاپیک بحثه و هرکسی میتونه آزادانه نظر بده. اینم در نظر بگیرید که ما طرفدار سریال هستیم و اگه خوبیشو میگیم، بدی رو هم باید بگیم. حالا چون یکی نظرش مخالف جمعـه نباید بقیه بیان نظرشونو تحمیل کنن بهش. اینجور رفتارها باعث میشه طرف زده بشه و دیگه فعالیت نکنه. ما هم هدفمون اینه که در کنار هم از سریال موردعلاقهمون لذت ببریم.
در مورد خود سریال بحث کنید تا جو تاپیک خراب نشه، پست بیموردی در ادامه داده بشه، متأسفانه پاک میشه. ممنون
یکی از بهترین اپیزود های کل سریال و تا اینجا بهترین اپیزود این فصل
20 دقیقه ابتدایی بسیار خلاقانه بود...
همون طور که منو میخندوند در اعماق وجودم غم و اندوهی منو قلقلک میداد
خیلی حرف اینکه غم و شادی با هم توامان بشن
20دقیقه ابتدایی اپیزود با اواخر این اپیزود کاملا در ارتباط بود
از در اغوش گرفتن الیوت توسط پدرش در ابتدا این اپیزود میرسیم به این که الیوت پدرش بغل میکنه و ازش تشکر میکنه
اون تصاویریم که تو سیتکام ابتدایی میبینیم خیلی خوب بود به طور نمونه:
سرفه خونی مستر روبات و سرطانش
تو تیتراز ابتدایی الیوت میبینم که از پنجره خودشو انداخته پایین
مراجعه پدرشه به درمانگاه برای برسی وضعیت سرطانش
گریه ی انجلا سر تابوت مادرش
تایرل ولکی که تو صندوق عقب و وضعیت مبهمی داره
انجلا که تو e مارک کار میکنه و این دیالوگ میگه:
((اولش به صورت نیمه وقت کار میکردم بعد منو به دستار مدیر ارتقا دادن یه مدت دیگه ام قرار مدیر شم تقریبا کشتن مادرم جبران میکنه))
کشته شدن گیدئون
و...
چکیده ای از اتفاقات تلخی که برای الیوت افتاده به صورت سیتکام میبینیم و این صدای خنده تماما روی جاهای که دردناک بوده و خاطره بدی برای الیوت به جا گذاشته
تو دنیای سیتکام اتفاقات تلخ این چنینی چه قدر راحت موضوعی برای خنده میشه...
امیدوارم تونسته باشم بخشی از برداشت هایی که داشتم به صورت پاره پاره و نه چندان حرفه ای منتقل کنم
Mr.Robot سومین سریال مورد علاقمه. "حداقل" بین درام های در حال پخش. فاصله بین پخش GoT و HoC رو برام به خوبی پر می کنه.
این قسمت هم مثل قسمت های قبل بسیار عالی بود. 15 دقیقه اول هم فوق العاده بود. کاملاً از این حرکتشون راضی بودم.
تعجب می کنم بعضی از دوستان از "پیش نرفتن زیاد داستان" ناراحت هستن. جذابیت سریال برای من بیشتر به خاطر "فضای مریضشِ" . البته کیِ که از داستان خوب بدش بیاد؟!
موقع دیدن این قسمت اصلاً گذر زمان رو حس نکردم. خیلی زود گذشت. حتی زود تر از قسمت های قبل.
فکر می کنم "دام" نفهمید آنجلا داره چی کار می کنه. فقط مشکوک شد. حالا قسمت بعد می بینم چطور پیش می ره.
" تایرل " چی شد؟! بعد از اتمام فصل اول فکر می کردم مرده! اما انگار هنوز امیدی هست! یا نیست؟
جالبه که نظرات چقدر متفاوتِ. چون تو همین تاپیک یکی از دوستان این فصل رو بسیار قوی تر از فصل قبل می دونست.
ولی برای من هم این فصل مثل فصل قبل نیست! هنوز هم سریال رو عالی می دونم، هنوز هم بسیار هیجان انگیزِ و حسابی با ضربان قلبم بازی می کنه! اما احساسی که پارسال می داد رو امسال نمی ده. نمی دونم چرا. شاید به خاطر این که پارسال شخصیت ها و دنیای سریال "جدید" تر و "تازه" تر بودن. مستر روبات مثل مواد مخدر می موند پارسال. شاید مقاومت بدنم بهش بالا رفته و برای این که حس قبل رو تجربه کنم باید قوی تر از قبل باشه!