I dont care how long I gonna live. whether it's in a week or twenty years, there's horrible pain and sadness ahead
AdibTE,Admini3trator,ahmady45,Alex Vause,Alireza-cRm,amayana,AMIRREZA RV,amoosia,aria76,arioxxxxx,arso,Being Amin,D O R D I,Davinci,De PALMA,Dexter_171,Dr. HANNIBAL LECTER,hadi2006mi,HAMID13,hatam,Ho3!En,hosseinf722,Izavel,Joey,Julie,KOOROSH,Lordloss,M A S T E R,M.Amir,Maa vampire,Mahdi Razor,mahdi1356,mas5oud281,matiyo,mehdikhani,Miss Harley,Mitarsam,mohamad13696,mohammad1992,mr67,nasim777,nokhbeh,тнor,persian legend,peyman_eun,R_HURRICANE,Sina_Saw,Spasitel,Tha Real Nigga,TrUe.MadnesS,UntouChable,vA hid,VIVA THE ROCK,Zaxmx,_Nirvana_
آقا باز شروع شد
نمیدونم با بحث Subjective و objective تا چه حد آشنا هستید ولی باید بدونید که این نظراتی که ما داریم درمورد سریال و شخصیتها میدیم همشون مربوط به بخش subjective هستن! یعنی بر اساس منطق نیستن و احساساتمون و دید "شخصیمون" نسبت به زندگی ـه که اینا رو تشکیل میده پس نظری و عقیده ای رو نمیشه کاملا درست دونست و بطور قطع ازش حرف زد! از نظر من آدم باید خیلی پخته و باتجربه باشه تا بتونه یه نظر بی طرفانه و منطقی (objective) درمورد یه چیزی بده!
نظر من هم که کاملا جز دسته اوله و بر اساس دیدم نسبت به خانواده و این حرفاست، اینه که وقتی یه نفر کسی رو بزرگ میکنه اون یه نفر به گردن اون یکی یه حقی داره و به بیان دیگه قصد "دخالت" رو تو بعضی از مسائل بهش میده! پس وقتی فیونا به دبی میگه برو بچتو سقط کن یا به کارل میگه دست از این شر بازیا بردار؛ این دخالت رو کاملا به جا میدونم!!
من بیشتر اون ازادی که هر شخصی باید تو انتخاباش داشته باشه رو مد نظرم قرار دادم. قبول دارم که فیونا می خواد خواهر برادراش راه درستو برن ولی اصلن حق دخالت توی کارهاشونو نداره فقط صرفن چون بزرگشون کرده..هر فردی باید اشتباهاتیو بکنه و تصمیماتی رو (غلط یا درست)توی زندگیش بگیره که خودش میخواد نه لزومن چیزایی که درسته و بقیه میخوان. و با امتحان کردن چیزای مختلف راه خودشو پیدا کنه..مثلن کارل از کارایی که کرد پشیمون شد نه به خاطر حرفای فیونا بلکه چون اون راهو رفت و دید خطاس و خشونت پایان خوشی نداره..و یا دبی کاملن حق اینو داره که بچشو به دنیا بیاره(چون خودش هم میگه بدن خودشه) و دیدیم که با وجود حرفای فیونا این کارو کرد و فیونا فقط داره صرفن دخالت میکنه و این بخاطر حس مالکیتیه که نسبت به خواهربرادراش داره ..
من نگفتم از فیونا خوشم میاد یا بدم میاد چون اون هم یه شخصیته خاکستریه که خوبیا و بدیای خودش رو داره.. فقط تمام حرفم این بود که فیونا اون قدر که خودش فکر میکنه شخصیت متفاوتی از فرنک نداره..و این که بر گردن کسی حق داره رو من نمیدونم کجاش منطقیه؟!! تا یه حدی از دخالت قابل قبوله ولی تصمیم نهایی با خود شخصه و اگه کسی کسی رو دوست داره به تصمیمش احترام میذاره و قبولش میکنه و ازش حمایت میکنه..
الان با حرف شما پیش بریم که 90 درصد پدر مادرا تو اشتباهن و حرف هاشون همش پشم!! تجربه هاشون همش پشم!!
"بدن خودش بدن خودش" راه ننداز جون من! هممون شاهد بودیم که دبی کاملا تو رویا و فانتزی به سر میبرد! فیونا بهش گفت که اگه این بچه رو به دنیا بیاری هم خودتو بدبخت میکنی هم مارو و هم خود بچه ی بدبختو! بعد دبی هم اومد "بدن خودم بدن خودم" راه انداخت و بچه رو به دنیا آورد و همون شد که فیونا میگفت و بازم فیونا اومد جمعش کرد! کارل هم همینطور؛ اگه از همون اول درگیر این چیزا نشده بود و یکم به حرف فیونا گوش داده بود اون قضیه ی رفیق سیاه پوستش و قتل اون بچه پیش نمیومد( ببین توی دنیای شیملس اشتباه کردن و تصمیمات غلط به اینجور چیزا ختم میشه و با دنیایی که من و تو توش زندگی میکنیم خیلی فرق داره)! حالا جالب اینجاست که هر دوشون بعد اون قضایا برگشتن تو بغل گرم فیونا و به گونه ای قبول کردن اشتباهشون و ما هم ندیدیم از اون اتفاقا درس بگیرن و بلکه فقط پشیمونی واسشون آورد!
چرا فقط اون چیزی که میخواین رواز حرفم برداشت میکنی؟؟هر دوشون اشتباه میکردن اصن جایی میبینی که من بگم درست رفتن راهو؟؟!! اتفاقا باید هم بهشون گوشزد میکرد ولی تا یه حدی . هرکسی مسئول کارای خودشه و زندگی یعنی همین کارای اشتباهی که خودت میکنی نه تصمیمات درستی که بقیه برات میگیرن!! البته اون بحث نصیحت کردن که باید باشه ولی تصمیم اخرو خود طرف میگیره..بعد هم شما که انقدر ادعای منطق میکنی یکم نگاه کنی میبینی که من نگفتم که فیونا در اشتباه بود که شما نتیجه هم گرفتی از حرفم و اصن رفتی تو یه فاز دیگه !!
کی ادعای منطق کرد؟؟ حالا خوبه اون بالا گفتم حرفام تو بخش subjective قرار میگیرن!
دیگه حوصله ی بحث کردن رو ندارم پس یه چیزی میگم امیدوارم بفهمی؛ اگه لیپ "مثلا" تو فصل بعد تصمیم بگیره دانشگاهو ول کنه بعد هم بره تو یه گروه گنگستری عضو بشه و شروع کنه مواد فروختن و شاید حتی آدمکش هم بشه بعد فیونا بیاد بهش بگه این کارا رو نکن اینا اشتباهه! اون موقع من تو دلم میگم به تو چه آخه فیونا؟ تصمیم خودشه، زندگیه خودشه هر کاری هم که دوست داره میکنه!
بعد اگه یه خواهر هم مثلا هم سن خودش داشت و اون حامله میشد و قصد داشت نگهش داره ولی فیونا بهش میگفت که نه تو باید اینو بندازی! تو دلم چی بهش میگفتم؟ آفرین درست گفتی! میگفتم به تو چه آخه بدن خودشه زندگیه خودشه! آیا تو فصل های اخیر ما شاهد بودیم که اصلا فیونا به لیپ و ایان چیزی بگه یا به هر نوعی تو زندگیشون دخالت داشته باشه؟ نـه!
حالا فهمیدی قضیه چیه؟ قضیه اینه که کارل و دبی بچهان!!
خب مثلا برادر کوچیک من بگه من مدرسه رو دوست ندارم میخوام ولش کنم و من هم نصیحتش کنم ولی بازم سر حرفش بمونه باید به تصمیمش احترام بذارم؟ آخه خودتون گفتید "هرکسی"! از اونجا که از تصمیمات کارل و دبی حمایت میکنی هم معلومه که "بچه" ها هم شامل این هرکسی میشن! ولی این هر کسی ـه شما توی دنیای واقعی محدوتره و اگه این محدودیت از بین بره فاجعه به بار میاد( دختر 15-16 ساله میاد میگه من میخوام بچه ی خودمو داشته باشم و ...)هرکسی مسئول کارای خودشه و زندگی یعنی همین کارای اشتباهی که خودت میکنی نه تصمیمات درستی که بقیه برات میگیرن!! البته اون بحث نصیحت کردن که باید باشه ولی تصمیم اخرو خود طرف میگیره
خب قضیه کارل و دبی هم همینطوره! اونا هنوز بچه ان و مستقل نیستن و میشه گفت وابسته به فیونان پس خواه ناخواه تصمیماتشون تو زندگی فیونا تاثیر میذاره!
ازتون خواهش میکنم دراما رو با زندگی واقعی مقایسه نکنید چون اینو مطمئن باشید دیدتون نسبت به این آدما و تصمیمات تو سریالا خیلی متفاوته با دیدتون نسبت به اینا توی زندگی واقعی!
میخواستم یه چیز بگم، ده تا چیز شد
این آخرین پست من بود تو این تاپیک!
پ.ن: راستی شخصیت مورد علاقه من تو سریال "کارل" ـه
من عاشق شیملسم.از بهتریناییه که دیدم.تا فصل ۵ رو دیدم ولی از حدود همون ۵ سال پیش دیگه ندیدم(بدون دلیل.فقط دستم نمیرفت سمتش)
این هفته بعد از ۵ سال!!! برگشتم به ادامه این سریال خفن از همین فصل ۶
این هفته فصل ۶ رو تموم کردم
واقعا عالی بود.چقدر دوست داشتنی و اعتیاد آور و باحاله این سریال.واقعا تکمیله از هر نظر
یه سری مشکل خودم با بعضی چیزا دارم...یک اینکه دبی خیلی احمق و عقب موندس.اینایی که تو سختی بزرگ شدن باید بهتر از بقیه بدونن بچه رو همینطوری بزرگ کردن چه کار سختیه و از اون مهمتر اشتباهه.نمیدونم چرا بقیه شخصیتا اینقدر بیخیال بودن نسبت به این قضیه...حداقل فیونا باید دبی رو از خونه بیرون کنه چون این تصمیم غلطش همه رو تحت تاثیر قرار میده(داده)...بعدم که با شان برگشتن به همین خونه ی خراب...چقدر فیونا احمقه.چرا این خونواده رو ول نمیکنه بره؟؟؟هیچ مسئولیتی نداره و بدترین چیز اینه که باهاش علی رغم همه ی فداکاریایی که کرده خیلی بد رفتار میکنن
و اینکه درک نمیکنم چرا فرانک رو نمیکشن...من مطمئنم این بچه ها راحت میتونن برای قتل فرانک توافق کنن.کسی هم پیگیر نمیشه و اتفاقی هم براشون نمیافته.چجوری میتونن اینقدر احمق باشن و این آدم بی مصرف که باعث و بانی همه ی مشکلاتشونه رو تحمل کنن؟
از دبی حالم بهم میخوره.فرانک خیلی باحاله ولی شدیدا وقتی خودمو جای بچه ها میزارم اعصابمو خورد میکنه.فیونا دوست داشتنیه ولی تصمیمای احمقانه میگیره
بهترین شخصیتا کوین و لیپ❤️
بهترین فصل نبود ولی واقعا لذت بردم.این سریال یجوریه همیشه دوست داری باشه.هیچوقت تموم نشه.مثل خونوادتن
8.5/10
Veezus
قسمت دوم
اصلاً مهم نیست فصل چندم باشه؛ تو شروع هر فصل خیالت از چند بابت راحته: دبی رو مخه و لجباز و بیمنطق؛ فیونا دست گذاشته رو بدترین انتخاب ممکن و با این وجود کلی خوشحاله؛ کارل یه قدم دیگه به این که دون کورلئونه بشه نزدیکتر شده؛ فرانک محاله آدم بشه و ...
اکثر شخصیتها یه تنش درونی دارن، یه درگیری، انگار بین یه دوراهی موندن؛ یه دوراهی بین چیزی که دوست دارن ولی بده؛ و چیزی که دوست ندارن ولی خوبه. مثلاً لیپ میدونه که رابطه با این استاد آخر و عاقبت خوبی نداره، ولی ادامهاش میده، چون ازش لذت میبره. یا فیونا میدونست گاس شاید بهترین انتخاب واسش باشه، ولی خب باهاش به هم زد و حالا گرفتار کسی شده که همسن باباشه و تازه معتادم که شد.
روی هم رفته تو این دو قسمت نشون دادن که خانوادهی گلگر همچنان داستانهای زیادی برای تعریف داره و باید منتظرشون باشیم. به قول یکی از دوستان که بالاتر گرفته بود، امیدوارم طنز سریال سخیف نشه و همچنان اون درام غلیظ فصل چهار رو ببینیم.
اینم از این فصل
نمیدونم چرا اینقدر بچهها به فرانک توپیده بودن. خب بدبخت چی کار کرد مگه؟؟ به غیر از این که جلوی ازدواج دخترش رو با یه معتاد گرفت؟ والا از اول فصل هم همه میدونستن فرانک گند زده به این خانواده. چرا اون موقع فحشش نمیدادید؟
یا مثلاً نمیدونم چرا اینقدر دلشون به حال فیونا سوخته بود. مگه حواستون نیست پایه و اساس رابطهی فیونا و شان یه خیانت نفرتانگیز بود.
شان هم از روی عوضی بازی فیونا رو ول نکرد؛ خودش فصل قبل بهش گفت که نقطه ضعف من زنهایی مثل تو هستن و اگه باهات باشم مجبورم مواد بزنم؛ که همینطور هم شد. آخرشم اینقدر از فیونا خجالت میکشید که سرش رو انداخت پایین و رفت.
لیپ باز به هم ریخته زندگیش رو. ولی میدونم که باهوشه و راهش رو پیدا میکنه. ایان خدا رو شکر نسبت به فصل قبل دوستداشتنیتر شده و نبود میکی روش تاثیرات مثبت گذاشته. هر چند فکر نمیکنم این وضعیت همیشگی باشه.
حتی مثبت شدن کارل هم قشنگه. دهنسرویس عجب چیزی هم تور کرده. بابائه هم از کارل خوشش اومده و فقط نمیخواد به زبون بیاره.
دبز همچنان رو اعصابه. بچهش از خودش بدتر!
کو و وی و سوتلانا هم که عالین. به خصوص اونجایی که کو برنامهی س*ک*س هفتگیشون رو میچید.
اون کوچولوی سیاه هم فکر میکنم از فصلهای بعد بزرگتر میشه و میتونه نقش پررنگتری داشته باشه.
تا ببینیم فصل هفتم چی در انتظارمونه