به نظرِ من دریل خیلی هم خوب واکنش نشون داد . یکی مثلِ ریک اونجوری واکنش نشون میده یکی هم مثلِ دریل . همه که مثلِ هم نیسن هر کی برایِ بروزِ احساساتش یه حالتِ خاصی داره
من به این قسمت ۸ میدم اون ۲ امتیازم واسه این کم کردم که بازم داستان اصلا پیشرفتی نداشت.
دریل هم با توجه به شخصیتش تو فیلم بهترین واکنش و نشون داد، من که با گریش اشک تو چشام جمع شد.
راجع به مرل هم اینکه دوست داشتم تو فیلم بمونه چون هم آدم خوبی شده بود هم چون دریل شخصیت مورد علاقم مرل رو هم مثل داداشم دوست داشتم، ولی این که خوب شد حذف شد یا نه باید تو ادامه ی داستان دید.
این قسمت خیلی جالب نبود من که 7 دادم فقط اخرش اتفاق جالبی افتاد که قابل حدس زدن نبود
قسمتِ خوبی بود و بازم مهم ترین قضیه ی فصل بطور کامل موند برا قسمتِ آخر که یه چند ماهی دوباره بعدش بریم تو کف...
سکانس خوب این قسمت یکی جایی بود که هرشل کتاب مقدس میخوند برا دختراش که با تدوینِ اون سکانس حال کردم...
یکی هم آخر اپیزود و روبرو شدن دریل با مرلِ چشم آبی . من منتظر بودم که این دو تا عضو ثابتِ گروه شن . همچنین منتظر شنیدنِ ماجراهای کودکی این دو تا داداش بودم که دیگه خبری ازین قصه ها نخواهد بود گویا .
حرکت خوبی هم پیاده کرد سر آدمای وودبری. من همون اولش که مشون رو ورداشتت ببره فکر کردم میخواد بره دوباره پیش گاورنر اما عاقبت بخیر شد دیگه خلاصه :دی
مثل خیلی از مرگای دیگه ای که تو واکینگ دد دیدیم، انتظار این یکی رو هم نداشتم و غافلگیری خوبی بود . هر چند که با رفقا موافقم که جای مانور بیشتری داشت کارکتر مرل و میتونستیم چیزای بیشتری ازشو بدونیم. بعدش اگه مشیت الهی تو مردنش بود، حرفی نبود دیگه .
خواستگاری گلن از مگی هم میتونس رمانتیک تر دربیاد یخورده .
به این قسمت ۸ میدم....
من موندم اخه این چه نمایی بود وقتی دریل افتاده بود روی مریل و داشت با تمام قدرت صورتش رو له میکرد
حالا اون "مریل"زامبی شده بود و مخش تعطیل بود این یکی که آدمیزاد بود هنوز!
به نظرم اگه "دریل" راهش رو میکشید و میرفت خیلی بهتر بود.
کلا اگه بخوایم به سریال گیر بدیم دستمون خیلی بازه!
مثلا سکانسی که "مرل" داشت ماشین رو تعمیر می کرد و بعدش زامبی ها بهشون حمله کردن و اون زنه سریع رفت سمت ماشین در حالی که مرل یادش رفته بود شمشیر رو از صندلی جلو برداره
چند وقت قبلش سکانس قبلی زنه گفت من بدون شمشیرم فرار نمی کنم به نظرم اولین کاری که به ذهنش باید می رسید برداشتن شمشیر و گم و گور شدن بود
ولی خب قصه داشت یه جور دیگه پیش می رفت و سرنوشتش رو جوری دیگه نوشته شده بود ولی خب از نظر منطق و شخصیت ها به نظرم واقعی ترین کار و طبیعی ترین کار فرار با شمشیر بود!
من به این قسمت 8 میدم.
درسته روند کلی داستان اونقدر پیش نرفت ولی این قسمت مطلب زیاد داشت.
راستی من یه چیزیو نفهمیدم چرا چرا گاورنر و آدماش اونجا جمع شده بودن؟؟
چقد جدیدا گلن بنظرم مسخره میاد نمیدونم چرا اصلا حوصلشو ندارم اون که میاد میزنم جلو:دی
پیشرفت داستان -20 درجه سانتیگرام:دی
حذف مرل !!!!!
5
خیلی هم آقایی
[