منم ۸ میدم به این قسمت....
قشنگ ترین جاش همون اولش بود و نکاتی که پنی به شلدون یاد داد و پیاده کردن اونا توسط شلدون . دستش با اون پرچمه بند بود لنگاش رو وا کرده بود .
دلم برا راج هم سوخت وقتی دختره پیچوندتش. خوشحال شدم برگشت.
حالا نمیدونم این رابطشون قراره کار بشه روش یا سرنوشت نافرجام قبلی ها در انتظارشه....
شلدون هم باحال بود. تو هر سولاخ سنبه ای یه چیزی قایم کرده بود. اون ماجرای همیشگی در زدنش هم برا من یکی که تکراری نمیشه .