خلاصه داستان این قسمت : درحالی که استنیس با ناوگانش به مقرّ ِ پادشاهی حمله می کنه, تیریون به همراه دیگر لنیسترها, برای جونشون می جنگن..
صحنه ها و دیالوگ های به یادماندنی این قسمت :
اولین سکانس های این قسمت, نمایش استنیس و ناوگانش با تلفیق موسیقی بسیار زیبا
همون طور که مي دونين اعليحضرت تنها وظيفه ي يک استاد نه تنها انجام خواسته هاي خاندانيه که بهشون خدمت مي کنه بلکه راهنمايي و مشاوره در زمان جنگ هم هست
هميشه از صداي زنگ بدم ميومده, وحشت رو با خودشون به صدا در ميارن.شاهي که مرده... شهري که بهش حمله شده..
- عروسی - دقیقا
باعث شدم شُکّه بشي , کبوتر کوچولو ؟
اشک تنها سلاح زن نيست...
و چيز با ارزشي مثل تو....
خيلي خيلي خوب به نظر مي رسه
مثل تکه ي کيک... که منتظره خورده بشه
صحنه های حماسی میدان نبرد.
لعنت به گاردِ پادشاهي.. لعنت به شهر.. لعنت به شاه.
مرداني شجاعي دارن در خونمون رو مي زنن..
بريم بکشيمشون !!!
جنگ تمام شد.
ما پيروز شديم !!
نظر شما در مورد این اپیزود چیه ؟