نوژن عزیز من کاملاً باهات موافقم ... بی روح بازی میکنه ... یه جورایی آدم احساس میکنه میخواد از سر باز کنه ! و زود قسمت خودش تموم شه !! ...
احساس میکنم سریال گیر کرده ! همه سر جاشون نشستن فقط جان اسنو و تیون در حال حرکتند ! ... اینی که اون یارو جیمی لنستر هم فرار کرد و دوباره برگشت هیچ تاثیری توی هیچی نداشت و اضافی بود ... کاش دوباره سریال به جنبش و تکاپو بیوفته مثل قسمتهای پایانی فصل قبل و چند اپیزود اول این فصل ...
گند بزنن این جان اسنو رو . خیلی بی عرضگی کرد . دهنش آسفالته حالا .
اما اسمِ این قسمت، یعنی مردِ بدونِ شرافت . درسته که کتلین اینو به جیمی لنیستر گفت اما انصافا تیون خیلی لایق تره برای این لقب . اون جنازه هائم که مطمئنا برن جزوشون نبود. اون دو تا یتیم بودن که توی اون مزرعه بودن و تیون برانکه تو وینترفل بی عرضه جلوه نکنه اون دو تا رو سوزونده و جای برن قالب کرده به ملت که ازش حساب ببرن .
البته از اونجایی که سریال مبناش تخیلی هست احتمالش هست که مثلا واقعا برن رو کشته باشن و روحِ برن تو قالب گرگ نمد پیدا کنه. هر چند احتمالش خیلی کمه ولی خب سریال تخیلی هست دیگه ....
سرسی هم یه ظاهر مهربون و مادرانه دیدیم بالاخره ازش . ببینیم رابطش با تیریون چجوری ادامه پیدا میکنه حالا ...
صحبتاش در مورد تارگرین هائم جالب بود. اینکه موقع تولد هر تارگرین خدا شیر یا خط میندازه ....
آریا هم که ماشالا ... چقدر نازه این طفل معصوم . تایوین هم گرفته که این یه کسی هست برا خودش و رو نمیکنه ...
کارث هم که به فنا رفت راستی . حالا این وسط کی میتونه حریفِ این جادوگرِ نامیران بشه !!!! اوضاعِ دنریس فلک زده زیر و رو شد ...
در کل قسمت کم اتفاقی بود . کمترین امتیاز که توی این فصل دادم رو به این اپیزود میدم ; ۷ امتیاز .
فقط سه قسمت مونده ....
پست های تاپیک رو خوندم و حال کردم. از جو اپیزود هم اومدم بیرون و تازه یه چیزای دیگه ای یادم اومد .
اول از همه...
از همین جایگاه کلیه ی اتهامات نسبت داده شده به بازیگرِ دنریس رو محکوم میکنم . شانتاژ نکنید خواهشا .
من پیش خودم به جوراه شک کرده بودم بابت دزدیده شدن اژدهاها. ولی تو این قسمت فهمیدیم که رفته بوده دنبال کشتی ...
صحبتای جوراه با اون زن پیشگوئه هم جالب بود. زنه بش گفت "بازم بش خیانت میکنی؟" . از خیانتِ جوراه به دنریس چیزی گفته نشده بود تالا. یا من یادم نمیاد ؟
این زن پیشگوئه هم فکر کنم در آینده با دنریس و جوراه همراه بشه ...
تندیسِ بهترین دیالوگِ این قسمت با احترام به دیالوگای سرسی، تقدیم میشه به جیمی لنیستر بابتِ این دیالوگ :
عالی بود این دیالوگ ...
خيلي قسم خورديم...
مجبورت مي کنن همينطور قسم بخوري;
از شاه محافظت کن
از شاه پيروي کن
از پدرت پيروي کن
از بي گناهان دفاع کن
از ضعفا دفاع کن
ولي اگر پدرت از شاه بدش بياد چي ؟
اگر شاه ضعفا رو قتل عام کنه چي ؟
خيلي زياده...
مهم نيست چيکار کنين.بالاخره يکي از قسم ها رو زير پا مي زارين...
با صحبتاش در مورد وفاداریِ ند هم، کتلین رو خوب عصبی کرد . کتلین که نمیکشش ولی فکر کنم یه کاری باش کنه که جیمی خودشو خیس کنه .
یه دیالوگِ باحال دیگه هم مربوط به کارث و نشستِ 13 بود ؛
تاجرِ ادویه : جاه طلبیه شما الهام بخشه! ولی مثل تمام انسانهای نوکیسه پاتون رو از حد خودتون فراتر می ذارین! 3 تا اژدها به اندازه ی گربه و شریک شدن با یه آدم شارلاتان شمارو پادشاه کارث نمی کنه!
زارو زوآن : نوکیسه و شارلاتان؟! فرمانروایی ها با کمتر از این هم ساخته شدند!
ولی من هنوز دارم به آخر و عاقبتِ جان فکر میکنم. اگه بره اونور با وحشی ها میتونه یکی از نفراتِ مهمشون باشه ولی میره ...
فکر کنم با این قضایایی که پیش اومد قسمتِ بعدی بالاخره منس ریدر رو هم ببینیم .
بازم حیفه اشاره نکنم به بازی محشر آریا توی اون سکانس صحبتش با تایوین و اون تیکه ای که به تایوین انداخت "تالا یه سنگ تراش رو از نزدیک دیدین؟" . من موندم اسمِ نفر سومی که به جاکن هفار میده چی میتونه باشه .
.
محسن منظور اون جادوگره که به جوراه گفت همون فصل 1 بود
جوراه بود که به رابرت آمار دنریس رو میداد و همینجوری هم بود که اون شراب مسموم رو میخواستن بدن به دنریس که آخرش جوراه که عاشق دنریس شده بود نذاشت
مگه ندید که رابرت میگفت این که آمار میده میخواد برگرده به کشور ولی ند میگفت که این یه خائن و تو نباید با خائنین همکاری بکنی.
خوب یک کمی دیر دیدم این اپیزود رو به علت مشغله زیادم ولی اولین باری بود که به یک اپیزود نمره 1 میدادم واقعا صحبتهای سرسی با سانسا خیلی حوصله سر بر بودن سریال دچار تکرار شده دیگه از صحنه های هیجان انگیز فصل یک خبری نیست آخر هر اپیزود هم با یک سکانس هیجانی میخوان هیجان رو ببرن بالا که این کار هم دیگه تکراری شده اما خوب اون قسمت که جادوگره گفت الان پیش کالیسی هست اون کسی که دزدیده یک مقدار جالب بود و همچینین گفتگوی آریا با لنیستر بزرگ جان اسنو هم که دیگه خدا بیامرزتش حالا حالاها مهمون وحشی ها فکر کنم باشه در مورد تیون هم که من هم بعید میدونم برن با داداشش رو کشته باشن احتمالا همون بچه یتیم ها هستن ولی این تیون حال میکنم محافظ هیولایی هیکل کتلین گردنش رو بزنه آخ که چه حالی میده بی صبرانه منتظر جنگ و خروج سریال از این سکانس های تکراریم.
ای دمت گرم فربد . اصلا یادم نبود . من که کلا قر و قاطی کردم همه رو. داشتم به فصل یک فکر میکردم ببینم قضیه ی این خیانت جوراح یادم میاد یا نه . ییهو تو ذهنم دیدم شلدون اون وسط داره میدوه، اسپارتاکوس هم به دنبالش . شرلوک هم با دقت تعقیب و گریزِ این دو تا رو زیرِ نظر داشت . یه وعضی اصلا ....
احتمالا تو قسمتای بعد باید به این آرزومون برسیم. جنگ بلک واتر تو راهه...
آره! اینهمه میگفتن وار ایز کامینگ که من چه فکرایی میکردم !
به کسی بر نخوره ولی من یه ایرادی میخوام بگیرم از سیر تکاملی سریال، کاری هم به نویسندش ندارم.
فصل 1 اتفاقاتش کاملا" طبیعی به نظر میرسید داستان رو کاملا به مخاطب فهموندن، فصل 2 هم از این بهتر نمیشه ولی;
ولی یه زن بیاد روح بزاــِه! روح بره رنلی رو بکشه ؟ دمتون گرم دیگه همینجوری بدون جنگُ اینا رنلی مُرد! و به همین راحتی یه کینگ از سر راه بقیه کینگ ها رفت کنار
سحر و جادو تو اون زمان زیاد دور از ذهن نیست همینطور دراگون ها! ولی این؟
یکی منو قانع کنه..