.Music is the only honest religion, that makes everyone interesting through their individual faith
♪ بهترین موزیک ایرانی که تا الآن شنیدید رو اینجا بذارید ♪
من هنوز قلبم درد میکنه
...
اپیزود خوبی بود با اینکه تا این لحظه زیرنویس اقا اشکان رو ندیدم ولی این جور فهمیدم که هابیل گره جکس و جما رو باز میکنه.ازین بابی خیلی خوشم میومد بیچاره دلم سوخت
عجب ایپزود تو مخی بود اصلا دیشب نتونسم راحت بخوابم اول از همه خیلی خوب شروع شد همینکه از جوس شروع کرد مارو تو خماری نذاشت خوب بود بعد از اون فکر نکنم هابیل حالا حالا حرف بزنه احتمالا جما برای قسمت اخره وهمینطور موقعی که میخواستن ببرشن کلبه چقدر خوب ترسید احتمالا این ترسش کار دسش بده . جکسم الان مطمئنن شد اگوست به راحتی گرفتن لین نیست البته واقعا برا اگوست که خیلی ارتباط داره یک تهدید کاغذی واقعا مسخرست جکسم باید میدونست این اتفاقات ممکنه بیوفته. 8/10
نسبت به قسمتهای قبلی یه کم ضعیفتر بود. این قضیه کلبه رفتن جما رو هم زیادی طولش دادن . در آخر هم باید بگم چشه مایی بابی ...
چه پایانی داشت این اپیزود!
جکس انقد تو فکر انتقام بود که غافل شد از یه چیزایی..واقعا فک کرد مارکس به همین راحتیا فریب میخوره یا تسلیم میشه!
بابی هم که مشغول آواز خوندن بود متوجه نشد تعقیبش میکنن.تنهایی اونجا چیکار میکرد آخه؟
از اول این فصل هی میگم جوس یه چیزیش میشه ولی هنوز هیچ خبری نشده ..بهش فرصت دادن آیا یا میخوان بعدا تسویه حساب کنن یا اینکه همونجا تو زندان دار فانی رو وداع میگه؟!
یکم این قسمتو کشش دادن به نظرم به جای 1 ساعت میتونستن تو 45 دیقه تمومش کنن.
نزدیک بود جما خودشو لو بده! هابیل لوش نده خوبه..
Poor Bobby
8 دادم.
داغون شدم
هی وای من. عجب قسمتی بود. اصلا انتظار نداشتم بابی مد نظر باشه بیچاره جک. خیلی غمناک بود بخصوص با اون آهنگ روش غوغا میکرد.
9
این عکس رو هم داشته باشین : http://8pic.ir/images/jpar9woscicjg6v02gy6.gif
خواننده آهنگ آخر کیتی سگال بود؟ تا این هفت قسمت بهترین آهنگ بود! خوب روی تصاویر نشسته بود.
جوس! جوس ! جوس!
فکر کنم اصلا با هماهنگی MC رفنه پیش آلوارز تا بیاد پای میز معامله!
جوس تنها چیزی که داره جلیقه اش هست و برای حفظش حتی با خود شیطان هم دست به یکی میکنه! (به نظر میاد این وسط رابطه چیبز و جوس هم توی جوش دادن این معامله بی تاثیر نبوده)
اما بابی!!! بعید میدونم اگوست جرات بکنه بابی رو بکشه و از الان دارم تصور میکنم بابی با یک چشم بند چرمی چه ابهتی پیدا میکنه! پیرمرد آروم میشینه ته میز که یادآور پاینی هست با یک چسم بند روی چشمش مثل اوتو!
اون عکسی که جناب McConaughey از تیگی گذاشت! یعنی چکیده شخصیت تیگی بود! توی بدترین موقع هم دست از شوخی برنمیداره! کل فضای تلخ سریال رو تیگی قراره تلطیف کنه!
در آخر باز هم بابی ! بابی! بابی؟!!!
قسمت خوبی بود چون من از قسمت اول تا همین قسمت از "بابی" متنفر بودم و اگه خدا بخواد این "تنفر" به مسیر خودش ادامه میده.
خوب فکر کنم با این سکانس "سور و سات"م تکمیل شد.
اما در مورد "جما" بنده خدا چه بد "جفت" کرده بود خوبه از این به بعد هر وقت زیادی "حرفید"! براش دست بگیرن: بریم کبله مسئله خانوادگی!