1
2
4
5
6
7
8
9
10
I dont care how long I gonna live. whether it's in a week or twenty years, there's horrible pain and sadness ahead
ای وای برمن هنک نیس دیگه
این اپیزود رو بدون زیرنویس دیدم.واقعا نمی تونستم تحمل کنم.
با اینکه اصلا از happy ending خوشم نمیاد ولی ایندفعه به نظرم عالی بود.
از همون اول دوست داشتم کرن و هنک به هم برسن و وقتی به جولیا پیشنهاد داد شام برن بیرون گفتم عمرا این اتفاق بیوفته ولی خدارو شکر احتمالا به هم رسیدن . اصلا فکر نمیکردم بهم برسن.
کاشکی حداقل عروسی بکارو نشون میدادن
از همون اول هم میدونستم استو و مارسی با هم *** نمیکنن و فکر کنم برای همه یه پایان خوب بود به غیر از استو.
وقتی که هنک داشت نامه رو برای کرن میخوند هم بسیار زیبا بود.
به نظرم میتونست خیلی بهتر باشه و کمتر کلیشه ای باشه ولی به خاطر اینکه هنک و کرن به هم رسیدن 10
واقعا دیدن این اپیزود کار بسیار سختی بود و اینکه بدونی دیگه هیچ وقت نمیتونه دوباره ببینیش.در کل دلم برای سریال خیلی تنگ میشه
تموم شد! دیگه کرن و هنک و بکا و چارلی و مارسی رو نمیبینیم
اصن راه نداشت این قسمت پایان بد داشته باشه! کرن و هنک باید بهم میرسیدن! مخصوصا با اون حرف های قشنگ هنک
واقعا عالی بود! یه سریال تکرار نشدنی
این لیوان خوراکه اسپین آفه چقدر بخندیم از دستش
منم خودمو رسوندم به قسمت آخر واقعا سریال خوبی بود به نظرم خوب تموم شد کلا این فصل با حضور پسر هنگ خیلی قشنگ شده بود حیف که تموم شد ولی خوبیش اینه که توی اوج تموم شد سریال نمره منم به این قسمت 10 به کل فصل هفت نه و نیم
از تی ورلد تشکر میکنم که باعث شد این سریال رو شروع کنم نمیدونم کی بهم پیشنهاد داد ببینم سریال رو ولی هرکی بود دستش درد نکنه
«برای برخی همانند رویا...و برای دیگران کابوس شبانه»
وداع با کالی و هنک مودی خیلی سخت بود، ولی این پایان رو دوست داشتم، کاملا با روح سریال هماهنگ بود... همیشه خوب نیست که بخوایم متفاوت و غیر کلیشه ای پیش بریم (نمونه ش پایان آشنایی) کالی سریالی بود که ایجاب میکرد همینجور شاد و عاشقونه تموم شه، هنک و کرن جدانشدنی بودن، حسی که هنک توی هواپیما داشت وقتی کنار کرن چشاشو بسته بود و توی خاطرات زیبای باهم بودنشون غرق شده بود با هیچ پایان متفاوت دیگه ای قابل مقایسه نبود...
یکی از بهترین ها تموم شد، کارکترهایی که همگی دوست داشتنی بودن، و دیوید دکاونی که بی نهایت فوق العاده بود
با اشکان هم شدید موافقم، ایده ی اسپین آف لیوان واقعا ارزش فکر کردن رو داره
دیوید دکاونی گفته بود که دوست داشت در پایان هنک بمیره میگفت همچین آدمی که چنین زندگی داشته زنده نمیمونه تریپ امر به معروف و اینا برداشته بود
اصلا راضـــی نیستم!
هپـی اندینگ بدترین اتفاقی بود که میتونست واسه کالی بیوفته!
یه چیز دیگه! این نویسنده های احمق چه فکری کردن که تو فصل آخر بکا رو فقط یه قسمت بازی دادن؟ این کــار یعنی چی؟
تو فصل آخر سریال بکــا نباشه؟ WTF؟
انصافا این فصل حال و هوای فصل آخر کالی رو داشت؟ تا قسمت آخر مسخره بازی های مارسی و استو ادامه داشت!
نمیگم بده! ولی نباید این داستان های گذرا که اهمیتی نداره جاشو بده به اصل کاری!
اصلا نقش کرن هم کمرنگ شده بود توی این فصل با جولیا و لیوان!
میخوام بگم هیجان نداشت و به عنوان فصل آخر کالی قبولش نمیکنم!
اصلا نمیتونم بگم تو اوج تموم شد! اوج یعنی فصل سه و چهار! بهترین اندینگی که این سریال داشته اندینگ فصل 5 بود!
یادتونه؟ هنک خوشحال خوشحال بود که بره پیش کرن و همه چیز عالی بود که اون دختره مسمومش کرد و وای که چه حال قشنگی داشت اون صحنه!
برین یه نگاهی بندازین به پایان فصل 5...
درباره رسیدن هنک و کرن هم به همدیگه به هیچ عنوان فکر نمیکردم اینطوری بشه!
همه کشش و زیبایی این رابطه همون جمله ای بود که قسمت 10 کرن گفت:
I Love You but I Can't Be With You
خیلی دوست میداشتم اگه کرن توی همون تصادفی که کرد ،میمرد!
انصافا بهترین قسمت این فصل کدوم بود؟
قسمت 9 که هنک بیمارستان بود و فلش بک زده بودن به این 5 نفر بهترین قسمت نبود؟
به نظرم با فاصله ی خیلی زیادی بهترین قسمت فصل همون 9 بــود!
------------------------------
رسیدن به کرن و بکا و اون زندگی زیبا پشت نرده های سفید ،همیشه برای هنک یه رویا بوده. رویایی که میتونست برای همیشه ادامه پیدا کنه...
این از اون دسته رویاهاست که باید همیشه رویا بمونه!
لذتی که تو بهم رسیدن هنک و کرن بود تو مردن کرن و گریه هنک و این بدبخت بیچارگی ها نبود
درسته ضعف هایی داشت، مثلا بکا نبود اصن، به جز چند قسمت به داستان هنک و کرن پرداخته نشد، خیلی یه دفعه ای هنک با خوندن یه نامه به کرن رسید اما هپی اندینگ خوراکه این سریال بود
به جز قسمت آخر اصن به رابطه ی هنک و کرن پرداخته نشد، اگه قسمت آخر مثل خیلی از سریال های دیگه یه ساعته بود، شاید خیلی بهتر درمیومد
اینم در نظر بگیرید که هنک و کرن آشتی کردن فقط! هنوز خیلی از یه هپی اندینگ واقعی فاصله داشت
اما خدایی اون تصاویر 2-3 دقیقه آخر سریال با آهنگ rocket man واقعا چسبید!! هیچی کم نداشت
دیدن این سریال برای خودش دورانی بود. پنج فصلشو تو ده روز دیدم تازه صبح میرفتم سرکارو هشت و نه شب بر میگشتم. بعد فصل ششم رسیدم گیر میدادم اشکان بحث اپیزودیک بزنه.
ممنون از تام کپینوس برای زنده کردن هنک درونمون و ممنون از هنک و سایر شخصیت های دوست داشتنیش برای رقم زدن لحظات شاد و آرامش بخش.به یادماندنی ترین بخش سریال برام نحوه برخورد ریلکسشون با مشکلات بزرگ بود و بهترین سکانس این رفاقت چارلی با هنک جایی که می گفت اینطوری Motherf**er نگو باعث میشه دلم برات تنگ بشه
I dont care how long I gonna live. whether it's in a week or twenty years, there's horrible pain and sadness ahead