کوبریک انسان را می شناسد و به دلیل احترامش برای انسان، در تمام آثارش به دغدغه وجودی انسان در زندگی می پردازد. از این جهت، کوبریک را استاد روایت تصویری ذهنیات آدمی می دانند.
تنها کارگردان های معدودی، صاحب این استعداد خاص هستند که هر آثر آنها به یک مفهوم سینمایی ماندگار نامیده شود. این مهارتی است که فراتر از مصور کردن مفاهیم قرار می گیرد و نیاز به انتخاب مضامین مناسب، داستانی پرکشش و جوهره ای فوق العاده دارد. از ویژگی های سینمای کوبریک، استقلال هر اثر و غیر قابل پیش بینی بودن آن است. هیچ یک از فیلم های او در ابتدا به نظر نمی آیند که از کار های کوبریک باشند، اما در عین حال هر موضوعی به فراخور زمان خود مهارت و حساسیت و کنجکاوی کوبریک را در ارتباط با مسائل مختلف به نمایش می گذارد.
کوبریک هرگز دست نیافتنی و قابل پیش بینی نبوده است به همین دلیل تماشاگران و منتقدان، با هر فیلم تازه او به این نتیجه می رسیدند که کوبریک را نمی شناسند.
کوبریک 4 فیلم ضد جنگ کارگردانی کرد: ترس و هوس ، راه های افتخار ، دکتر استرنج لاو و غلاف تمام فلزی. ترس و هوس با بودجه ده هزار دلاری ساخته شد و امروزه کمتر کسی این فیلم را دیده. راه های افتخار، با بازی کریک داگلاس که بر پایه ماجرایی واقعی ساخته شده نشان می دهد که چگونه سربازان به دلیل جاه طلبی و غرور مافوق هایشان کشته می شوند. دکتر استرنج لاو توصیف بی همتایی است از حماقت جنگ طلبی. غلاف تمام فلزی سربازانی را نشان می دهد که ابتدا احساست بشری آن ها گرفته شده، سپس در موقعیتی قرار گرفته می شوند که چاره جز کشتن ندارند.
این فیلم درباره کشتن و از دست رفتن انسانیت است. قسمت اول فیلم درباره این است که چگونه سربازان تربیت می شوند تا آدم بکشند، در طی این اتفاقات و تمرینات سخت فرمانده باعث می شود که پایل اقدام به خودکشی کند به خاطر این که قادر نیست این زندگی را تحمل کند. قسمت دوم قسمت دوم جوکر به عنوان یک خبرنگار جنگی ظاهر می شود که وقایعی که در ویتنام اتفاق می افتد را گزارش می دهد. جوکر با وقایع بد روبه رو می شود ولی قادر به اقدام هیچ کاری نیست به خاط این که تا بحال جنگ را از نزدیک ندیده است. قسمت آخر نشان می دهد که افراد چگونه به آدم کش تبدیل می شوند. جوکر می بیند آدم هایی که کشته می شوند چه حالتی دارند اما وقتی خود به جبهه می رود با وجود آن همه تعلیمات نظامی از کشتن دیگران جلوگیری می کند به خاطر اینکه هنوز انسانیت در او وجود دارد و از روی انسانیت تک تیرانداز زن را می کشد.
در ابتدای فیلم با به نمایش گذاشتن خشونت بصری و کلامی با بازی بسیار زیبا و چشمگیر "لی ارمی" و ختم اتفاقات به وسیله خودکشی پایل به پایان می رسد. و با شروع قسمت ویتنام و کشتن تک تیر انداز توسط جوکر داستان جلب توجه می کند و مخاطب را مشتاق برای ادامه فیلم می سازد. رفتار خود مختارانه جوکر که علی رغم شست و شوی مغزی و جسمی در ارتش، انسانیتش را حفظ می کند باعث سرگشتگی او می شود.