اپیزود خیلی قشنگی بود .
اتفاقات جالبش به نظرم یکی اونجایی بود که "شین" , "لوری" رو پیدا کرد .. به نظر می رسید لوری یه چیزی رو قایم می کنه . بعید نیست گازش گرفته باشن .
حس هیجان رو با اون صحنه ای که هرشل و ریک می خواستن پسره رو نجات بدن و زامبی ها دور تا دورشون رو گرفته بودن برگردوندن .. خیلی خفن بود.
این "دیل" هم کم کم داره می ره رو مخ.. یه نویسنده ی کامیک رو برای TalkingDead.Ep08 آورده بودن . حرف خوبی می زد . می گفت این دیل احتمالا از بچگی از قلدرای مدرسه و .. خاطره ی بدی داره که اینجوری گیر داده به شین .
God is a Concept, By Which We Measure our Pain
این اپیزود خوب بود ولی بعد از دیدن اپیزود 7 انتظارمون ازش بالا رفته، بهتر از این باید باشه
اون تیکه که پاشو کشید بیرون من دردم گرفت، خیلی فجیح بود.
تعداد واکر ها هم بیشتر شده بود تو اپیزود های قبل حداکثر یه دونه میدیدیم.
خلاصه اپیزود بعد رو که دیدم ریک با شین دعوا میکرد، همش به خاطر این زنشه
ضعیف بود واقعاَ
تازه وقت شد و قسمت نه رو دیدم .
قسمت خوبی بود . از همون اول با صحنه های دلهره آور (بهمراه چندش اور البته) حالمونو جا آورد . همونجایی که لوری تو ماشین بود و زامبی ـه در حالی که چش و چالش داشت کنده میشد میخواست کلش رو از شیشه بکنه تو و طعمِ لوری رو بچشه. بعدم جایی که زامبی ها ریختن سر اون سیاه پوسته بدبخت . گلِ سر سبدش هم که اونجایی بود که میخواستن پای رندل رو از لای نرده ها بکش بیرون و زامبی ها محاصرشون کرده بودن . تمام بدنم درد گرفت وقتی ریک اونکار رو کرد .
صحبتای لوری و شین و البته لوری و ریک و نیگاه ریک توی اخر اپیزود هم باید اتفاقای غیر منتظره ای رو پیش بیاره . تا قسمت بعد رو ببینیم چی پیش میاد .
و بقیه ی صحنه های جالب این قسمت :
بنده خدا هرشل چه ضایع شد اینجا . هر چند گلن هم با رفتار متقابلش جواب دندون شکنی
به بی اعتنایی مگی با باباش داد .
و باید ببینیم رابطه ی این دو تا کفتر عاشق به کجا میکشه
توهمی که دریل تو چندین قسمت قبل از داداشش مرل دیده بود تو این قسمت انگار روش
تاثیر گذوشته بود!. دلم برا کارول سوخت وقتی دریل اینجوری باش حرف میزد .
من به این قسمت ۸ میدم ....
----------------------
ولی واقعا عجب سریال تاپی ـه . خیلی حال میکنم باش . شخصیت پردازی ها که عالی ....
تو هر قسمت به چنتا داستان از شخصیت ها پرداخته میشه و همشم به شکلی عالی . مثلا تو همین قسمت رابطه ی لوری و شین . گلن و مگی . آنده آ و هرشل و ریک و دریل و کارول و .... .
همین داستان و متنوع کرده . در کل بسیار عالیه این سریال ....
راستی چنتا دیگه هم بود که یادم رفت .
اول اینکه تو نظرسنجی شرکت کنین و امتیازتون رو به این اپیزود مشخص کنین که آخر سر کار داریم با این رای ها .
دو تا قسمت جالب این اپیزود رو هم از دستم در رفت و یادم رفت بگم .
یکی اونجا که لوری و آندره آ و دیل و کارل داشتن صحبت میکردن و قضیه ی بچه پیش اومد. کارول خیلی جالب به دیل نیگا کرد و دیل گفت که اینجوری نیگا نکن . بابات باید برات توضیح بده .
اینو خوب گفته . بعضی لحظه ها خیلی رو مخ میره حرکات دیل .می گفت این دیل احتمالا از بچگی از قلدرای مدرسه و .. خاطره ی بدی داره که اینجوری گیر داده به شین .
یه جای جالب دیگش هم صحبتای آندره آ بود و شین .
جایی که آندره آ به شین میگفت همه کارایی که کردی درست بوده مثلا اینکه گفتی نباید دنبال سوفیا بگردیم، در اون انبار پر زامبی رو باز کردی و به لوری دروغ گفتی...همش درست بوده ولی رفتارت تو مطرح کردن اینا درست نبوده.
کلا تناقض ها تو این موقعیت که آخر دنیاس! جالب مطرح میشه. تو این سریال آدم میتونه به همه ی شخصیت ها حق بده . حتی کاری که شین با اوتیس کرد . یعنی شین توی اون وضعیت باید با اوتیس چیکار میکرد؟ میتونست کار دیگه ای بکنه ؟ اگه کار دیگه ای غیر از این میکرد سرنوشت کارل که بیهوش افتاده بود چی میشد ؟ و .....