امتیاز 1
امتیاز 2
امتیاز 3
امتیاز 4
امتیاز 5
امتیاز 6
امتیاز 7
امتیاز 8
امتیاز 9
امتیاز 10
خیلی عالی بود.فقط جای رفقایی که نیستن خالی بود.شین رو میگم.این گاورنرو می بینم یاد شین میافتم قرار بود جایگزین شین باشه ولی خیلی تیره در اوردن کاراکترش رو.خوب مگه مریضی چپ و راست ادم میکشی
It was the best of times, it was the worst of times
it was the age of wisdom, it was the age of foolishness
it was the season of Light, it was the season of Darkness
it was the spring of hope, it was the winter of despair
we had everything before us, we had nothing before us
we were all going direct to Heaven, we were all going direct to Hell
چرا همیشه بحث اپیزودیک این سریال چند صفحه میره جلو اما سریالهایی که ارزش بیشتری دارن(چه از نظر هنری و سریالی و چه از نظر بحثی) بیشتر از 4-3 تا کامنت نمیگیرن؟
اگه به فصل اول سریال 10 از 10 بدیم باید به اینن فصل 5-6 از 10 بدیم!
در ضمن 8 دادم به این اپیزود!
سلام
میگم تو به همه قسمت های مسخره 8 می دی؟
بیخیال بابا!
مثل همه بروبکسی که رفتن به جدایی نادر از سیمین تو imdb ده دادن؟؟ که بعدا خود سایت هم احساس خنده بهش دست داد؟!!!!
بیخیال! اگه چرت بود ماکزیمم 5 بده! مثل من.
ممنون
اضافه شده در : 4 minutes
بنده خدا پدرش ردومده! معلومه بزرگ فکر میکنه خوب! ایرج حرفا میزنیاااا
بد نبود اصلا ولی داستان داره خیلی کند میره.
هیجانی که قبلا داشت رو اصن نداره.حالا یه قسمت با اون هیجان درست کردن(قسمت 4)حالا فکر میکنن دیگه هیجان لازم نیست.
این میشون و گاورنر واقعا خوب نقش بازی میکنن.شخصیت های خیلی جالبی دارن
ولی مطمعنم که قسمت بعد از این قسمت بهتر میشه.
مرل فکر نمیکردم با چهره بدی با سریال برگرده.دیگه داره رو اعصابم را میره.
ولی از همه ی اینا بگذریم سکانس آخر خیلی زیبا بود.
من به این قسمت میخواستم 9 بدم ولی به خاطر اشتباه بزرگ کلبه بهش 8 میدم
قسمت خیلی خوبی بود منم دلم نمیخواست تموم بشه
فکر میکنم مرده تو کلبه میدونست چه خبره وانمود میکرد نمیدونه چون نمیتونست قبول کنه که این اتفاقا افتاده شاید دیوونه شده بود
10
خب خیلی دلیل میتونه داشته باشه
مثلا شوکِ روحی و روانی (به وجود اومدن یه حادثه ی دراماتیک)
وقتی کسی دچار یه شوک روحیِ شدید بشه بعد از اون احتمال این که شخصیتش عوض بشه یا دست به کارهایی بزنه که غیر متعارف هست خیلی زیاده
تو علم روانشناسی به این نوع بیماری ها میپردازن...
حالا شاید قبلا یه جای دیگه بوده، یا قبلا بیرون میرفته میومده، ولی بعد از این که یه حادثه ی دراماتیک براش پیش اومده، عقلش رو از دست داده و خودش رو توی همون خونه محبوس کرده
این بهترین دلیل میتونه باشه
جدا از همه ی حدس و گمان ها، چیزی که مشخصه اینه که سازنده ی سریال اینجا ضعیف عمل کرده و چیزی که تو ذهنش بوده رو نتونسته نمایش بده. (بقول مسعود فراستی، سکانس درنیومده بود :دی)
با سکانس کلبه، فقط ریک و گروه رو از مخمصه ای که گیرش افتاده بودن نجات داد، اما پرداختِ خوبی نداشت و اکثر بیننده ها هم تو نظراتشون به این سکانس گیر دادن چون براشون گنگ و بی معنی بوده....
.
اگه دیوونه بود یا چیزی دیگه باید بما هم میفهموند که طرف چشه
مثل خاطرات خون اشام نیست که همچی اتوماتیک سرهم میشه
فقط واسه نجات گروه ریک بود
که باز این دردسر زامبی هارم توی این منطقه خوده داستان بوجوداورد
چون اون اپیزود که میشون فرار کرد مرل گفت میره توی منطقه قرمز ومیخورنش
اینجا هم که کلبه بود منطقه قرمز بود
از همون اول میشد منطقه قرمزی نباشه زامبی هم سر راهشون نمیومد کلبه ای هم نمیبود
ولی ایندفعه میگفتیم چرا هیچکی سر راهشون نیومد
اگه هم رسیدنشون به وودبری رو نشون نمیداد سریال زشت میشد
از اول از ماشین پیاده شدن که پیاده برن و به کلبه برسن چون گفت گشت میزنن نمیشه با ماشین رفت
همه چیز یه جوریه که انگار باید کلبه و اون مرده رو میبود
ولی سگ مرده و بیخبری این مرد رومیتونستن نشون ندن
بگن خبر داره ولی نمیتونه خارج شه