I dont care how long I gonna live. whether it's in a week or twenty years, there's horrible pain and sadness ahead
سکانس آخرش خیلی تلخ بود.
That's how Americans do it
قسمت 8 به عنوان فاینال فصل انتظار بهتری داشتم ولی در کل این فصل جذاب بود و ناامیدم نکرد.بعضی شخصیتها مثل نوار حیف شدن ولی داستانو برای بازگشت شخصیتهای دیگه باز گذاشتن.انتظارم از فصل 4 یه فصل فوق ابرشاهکاره! 8.5/10 امتیاز فصل 9/10
این فصل درکل خیلی خوب بود خیلی قشنگ کار کرده بودن
هرچند کلی شخصیت ها حیف و میل شد ولی در کل خوب جمعش کردن
برای مبارزه پایانی هم انتظار بیشتر از این بود ولی خب راضی کننده بود اما اون حرکت اخر استار لایت با اون همه شارژی که کرد انتظار داشتم حداقل ده برابر اونی که نشون دادن قدرت تخریب میداشت
به نظرم این سریال قشنگ داره سلبریتی های جامعه امروزی ما رو به تصویر میکشه کثیف ترین ادم دنیا هم باشن حتی اگه در ملع عام دست به یه کار شنیع بزنن باز براشون سوت میزنن و هورا میکشن
پایان فصل سوم
پایان سریال چیزی در حد و اندازههایی که باید باشه نبود و این منو ناامید کرد. یه جورایی خواستن بیشتر کاراکترا رو واسه فصل بعد حفظ کنن و کلهم جنگهای قسمت آخر بهطرز احمقانهای انجام شد و در نیومده بودن. کاراکتر سولجربوی هم با اینکه اولش جالب بود ولی هر چی گذشت مشخص شد که خیلی روش کار نشده و اصلا در حد و اندازههای کاراکترای اصلی عمق نداشت. ساید استوری کیمیکی و فرنچی (به جز اونجا که کیمیکی میرفت آدم میکشت) تو این فصل اصن جالب درنیومده بود. نمیشه گفت فصل بدی بود، ولی از پتانسیلی که ایجاد شده بود بهرهبرداری نکردن و انگار یه جورایی خواستن به زور جمعش کنن که داستان از خط اصلی خارج نشه. فکر میکنم ادامه دادن سریال باعث افتش بشه و دیگه حرفی باقی نمونده و نویسندهها به اینجا به بعدش فکر نکردن ولی چون خوب بیننده داره بودجه فصل بعدی رو هم دادن. امیدوارم که اشتباه کنم و فصل 4 خوب باشه.
فصل سوم بیشتر شبیه یک اسپینآف متوسط درمورد پیشینه هوملندر بود و تحولی در داستان "پسرها" ایجاد نکرد؛ دقیقا همان اعضای قبلی با همان قدرت و مقصود همیشگی.
با توجه به معرفی کارکتر ویکتوریا در فینال فصل دوم، انتظار میرفت ما در این فصل شاهد درگیری این سیاستمدار موذی با اعضای گروه ضدقهرمانمون باشیم؛
اما به یکباره و در اقدام عجیبی، همان اول فصل ویکتوریا به حاشیه رفت و ویلن جدیدی خلق و معرفی شد.
شخصیتپردازی هیویی و امام هم درست کار نشد و در سومین فصل ما همچنان شاهد بروز رفتارهای اشتباه از این دو نفر و مجبور به شنیدن عذرخواهی پیدرپی آنها در مقابل اَنی و جنین بودیم.
این کارکترها پس کی قراره رشد بکنند؟
نویسندهها با رویکرد محافظهکارانهای حتی از حذف کارکترهای مصرفشده بیخاصیتی مثل ایترین و دیپ هم خودداری کردند و بهشکل غیرمنطقی کویین مِیو را به رستگاری رسوندند.
(قدرت منحصربهفرد سولجر بوی در اپیزود Herogasm و همینطور آسیبپذیری میو در مبارزه با هوملندر را بهخاطر بیارید.)
جنبه منتقدانه سریال و نگاه هجوآمیزی که نسبت به فرهنگ جامعه آمریکایی داشت، در حال حاضر بهورطه افراط رسیده و در کنار نمایش تکراری حماقت، خشونت، نژادپرستی راستگراها،
جانبدارانه چپها را ستایش میکنه و آنها را برحق نشان میده.
جذابترین بخش این فصل به نظر من پرداختِ نوآر، بازی جنسن اکلس /سولجر بوی (با آن صدای گیرا و دلنشینش) و همچنین هنرنمایی آنتونی استار بود
که جنبههای جدیدی از احساسات انسانی هوملندر را به شکل تحسینبرانگیزی اجرا کرد. اما حیف که اجرای این دو بازیگر هم نتونست کمکاری نویسندهها را جبران کنه.
در آخر هم برای تماشای رویارویی پسرها با ویکتوریا، فکر میکنم باید تا زمانی که او بر مسند ریاستجمهوری برسه، صبر کنیم!
بصورت کلی فصل سوم رو دوست داشتم حتی بیشتر از فصل دوم. یه جا خوندم هیدئو کوجیما همچین چیزی گفته که بهترین درام امسال رو فصل سوم the boys داشته. کم و بیش باهاش موافقم. شخصیت پردازی خوبی برای اکثر کاراکتر ها درنظر گرفته شده بود. یا بهتر بخام بگم برای اون گاراگترهایی که براشون وقت گذاشته شد و بهشون بها داده شده آرک شخصیتی خوبی درنظر گرفته شده بود. فرنچی و ام ام و تا حدودی استارلایت جزو این دسته قرار نمیگیرن. درگیری های درونی خوبی رو شاهد بودیم. لحظه زنده شدن نقاشی های حیوانات در خلوت نوار بعد از مدت ها یه لبخند رضایت بخش حاصل از جادوی سینما برام داشت. مگه چه چیزی از یه فیلم و سریال میخایم. همین که اکسپوزیشن گویی نکنه کافیه. گرچه کیمیکو درنهایت نمیتونه این کار رو بکنه و نویسنده ها مجبورن براش هدفش رو توی موبایل تایپ کنن و فرنچی اون رو بلند بلند بخونه تا ما هم شیرفهم بشیم.
سولجر بوی کاراکتر به شدت سرزنده ای بود. بازی جنسن اکلس و صداش عجیب مناسب و درست بود. یبار دیگه افسوس خوردم که چرا در دوران جوانی سوپرنچرال رو ندیدم و الان هم که دیگه فرصتی نمونده برای شروعش.
میتونست استفاده بیشتری ازش بشه و حیف بود همچین کاراکتری با این میزان پتانسیل ( پدر بیولوژیکی هوملندر- این حجم از قدرت- انگیزه شخصی انتقام جویی از گروهش و...) رو فقط یه نیم فصل شاهدش باشیم و به خواب زمستانی بره تا بعدن در صورت نیاز ازش استفاده بشه.
کیمیکو و فرنچی و اون طرف هم ام ام واستارلایت زیاد پیشرفت خوبی نداشتن توی این فصل. مبارزه کیمیکو با آلات ممنوعه جالب بود. کشته شدن و آسیب دیدنش هم شوک جالبی بود که خب با تزریق محلول v درجا خنثی شد و تاثیرگزاری ش رو از بین برد. شاید مرگ کیمیکو میتونست کمک بیشتری به داستان و شخصیتی فرنچی بکنه.
بصورت خلاصه بخام بگم فصل سوم سریال مثل یک زمین حاصلخیز و پرپتانسیل بود که میتونست 100 کیلو محصول بده. اما نصف زمین فقط زیر کشت رفت. بقیه زمین اهمیت کمتری داشت و هر زمان وقت شد بهش رسیدگی شد.
نصفه ای که زیر کشت رفت هم در فصل برداشت محصول بخشیش رها شد و بخشیش هم شلخته درو شد. ولی در نهایت محصول برداشت شده کمیت و کیفیت لازم رو برای خرسندی ذی نفعان داشت.