God is a Concept, By Which We Measure our Pain
این قضیه خیلی بو داره آخرم معلوم نشد چی به چیه . شاید به بابای جکس ربط پیدا کنه
با خوب سریالی طرف هستیم، خوب، شخصیت های داستان همه دوست داشتنی هستن، من که عاشق تیگ و اسکاتی شدم
9 دادم
جکس عالیه، قبلا هم گفتم از همه چیزش خوشم میاد، بهترینه
خیلی سکانس خوبی بود، دقیقا میشد 20 پیش رو تصور کرد
مریضِ کصافط
این دیگه خیلی زیاده روی بود... سخته همچین جونوری رو آدم تصور کنه ولی خب خنده داره انصافا
اونجایی که دختره خوشحال شد و کلی رو بوس کرد خیلی باحال بود .. هف سک قاطی کرد زد حریفش رو چپ و راست کرد
حالا از اینجا به نظر می رسه داستان اصلی داره آغاز می شه .. رازهایی که کلی و جما دارن و نمی خوان جکس یا کس دیگه ای ازش بو ببره..!!
God is a Concept, By Which We Measure our Pain
چیزی که از تو این قسمت داره قوت میگیره اختلافات درونیه.
اگر رازهایی که دارن لو بره دیگه سخت میشه اینا رو کنار هم نگه داشت.
قسمتی که رفته بودن ماشین چاه خالی کنه رو پیدا کنن خیلی جالب بود. خیلی حالم بد شد. هنوز بوش تو دماغمه!!
با صحبتی که جما و کلی اخر قسمت کردم مشخص شد که قضیه ی استخوون ها خیلی بیشتر از چیزی بود که گفته شد .
پسر این تیگ چه آشغال کله ایه .... به جنازه هم رحم نمیکنه .
مبارزه ی هالف سک عالی بود ولی . و آخرش که کلی و دختره رو دید و قاطی کرد .
قشنگترین سکانس این قسمت جایی بود که کلی رفت پیش لوول که در مورد اینکه استخوونا مال پدرش بوده بش بگه. دروغایی که کلی به لوول تحویل میداد بصورت هنرمندانه ای همزمان شد با مرور دست نوشته های پدر جکس و این دیالوگ ها :
عالی بود این سکانس .
داخل کلوپ باید حقیقت وجود داشته باشه...
حرفمون افتخارمون بود . اما بیرون،... فقط فریب دادن بود.
دروغ دفاع ما بود،حالت پیش فرض ما بود.
... برای نجات پیدا کردن باید هنر دروغ گویی رو بلد باشی.
باید دروغ و حقیقت یه احساس رو داشته باشه،
اما وقتی اون مهارت رو یاد گرفتی... هیچ کس حقیقت رو نمیدونه
داخل یا خارج از کلوپ .... مخصوصاً خودت.
صحنه ها و صحبت های جالبِ این قسمت رو بچه ها گفتن
منم این چندتا صحنه برام جالب بود
این صحنه که میخواستن اون بنده خدا رو تحریک کنن جالب بود
و اینجا عشقِ من ! نشون داد که چقدر وفاداره
-------
این صحنه که تیگ میخواست حواس اینا رو پرت کنه هم جالب بود
شلوارش رو کشید پایین
------
دستِ گلِ جکس درد نکنه
یه حالِ حسابی بهش داد
من 8 میدم به این قسمت
خوب با قضیه مامور فدرال سمج شروع میکنیم .چه گیری داده به این تارا خانم ودست از سرش بر نمی داره
جکس هم خوب حالش رو گرفت.
عجب ناکسی این کلی ها . بابی رو فرستاده مخ دختر جدیده رو بزنه و به (هاف ساک) ضد حال بزنه
چقدر خندیم سر اینکه تیگ. شلوارش رو جلوی پرستار ها در آورد و گفت یه تیکه از ... کنده شده. خدایی آخر حرکت بود
این پلیس فدراله دیگه شورشو در آورده چه گندی زده بود به خونه جکس .ازاو عقده ای های تیره.چه کتک ملسی هم خورد خیلی حال کردم .جکس خوب حسابش رو رسید
لوول هم یه دفعه سر پدرش خوب قاطی کرد .و کلی چه راحت بهش گفت پدرت رو کشتم و چه راحت هم بیخیال کشتنش شد
ولی خوب واقعا کلی دست والتر وایت رو تو بی وجدانی از پشت بسه .این بشر چقدر آدم کشته تا حالا
سر مسابقه بکس هم هالف ساک چه قاطی کرد . خیلی حال کردم باهاش
تیگ هم چه اصطلاح باحالی برای تحسین کردن هالف ساک بعد مسابقه داشت .
خوب در کل قسمتی متوسطی بود و لی قشنگ بود و من 8 دادم بهش