فیوچراما (یا آیندهنما)، یه سریال انیمیشنی کمدی و علمی-تخیلیه که به دست مت گرینینگ (سازندۀ سیمپسونها) و دیوید ایکس. کوهن (یکی از نویسندگان سیمپسونها)، ساخته و پرداخته شده. این سریال در طول پخشش، یعنی از سال ۱۹۹۹ تا ۲۰۱۳، بین سه شبکۀ تلویزیونی دستبهدست شده. شبکۀ فاکس (۲۰۰۳-۱۹۹۹)، شبکۀ اَدالت سوئیم (۲۰۰۷-۲۰۰۳) و شبکۀ کمدی سنترال (۲۰۱۳-۲۰۰۷)؛ تا این که در نهایت برای همیشه کنسل میشه. ایدۀ این سریال در اواسط دهۀ ۹۰، حین کار کردن روی سریال سیمپسونها به ذهن مت گرینینگ میرسه. بعدها مت گرینینگ، دیوید ایکس. کوهن رو هم وارد پروژه میکنه و با کمک همدیگه داستان و دنیای سریال رو برای ارائه به شبکۀ فاکس، گسترش میدن.
فیوچراما در دوران ۱۴سالۀ پخشش با نقدهای مثبت زیادی مواجه شده. منجمله ۱۲ نامزدی در مراسم Emmy و ۱۷ نامزدی در مراسم Annie؛ که در اولی ۷ بار و دومی ۶ بار برنده شده. علاوه بر اینها، سابقۀ ۴ نامزدی برای جوایز انجمن نویسندگان آمریکا رو داره؛ که از این ۴ نامزدی، ۲ بار برای قسمتهای «رفقای خدا» و «زندانیان بِندا» برنده شده. همچنین فیوچراما، در لیست ۱۰۰ انیمیشن برتر تاریخی که از سوی وبسایت IGN منتشر شده، در رتبۀ هشتم جا گرفته.
تیم نویسندگی این سریال دارای ۳ مدرک پی.اچ.دی، ۷ مدرک کارشناسی ارشد و رویهمرفته ۵۰ سال تحصیل توی دانشگاه هارواردن. به قول پاتریک اِم. ورون، (یکی از نویسندههای سریال): «ما بدون شک، زیادهازحد تحصیلکردهترین تیم نویسندگی تاریخ برای یه سریال انیمیشنی بودیم.» دلیل وجود این تیم تحصیلکرده، نوع خاص شوخیهای فیوچراماست که بیشتر به مباحث ریاضی، هنر، فیزیک، علوم کامپیوتری، زبانشناسی، تاریخ و... مرتبطه.
داستان سریال حول شخصیتی به اسم «فیلیپ جِی. فِرای» میگذره. یه پیکِ پیتزارسون ۲۵ساله که توی شهر نیویورک، با شغلی که ازش راضی نیست، زندگیش رو میگذرونه.
فِرای، نصف شبِ سال نوی منتهی به هزارۀ سوم، به صورت اتفاقی داخل یه محفظۀ سرمازا حبس میشه و هزار سال بعد، از محفظه بیرون میاد و خودش رو توی دنیایی متفاوت و شهری به اسم نیو-نیویورک میبینه. فِرای فکر میکنه که این شانسی دوبارهست تا زندگیش رو زیر و رو کنه، اما شغلی که از طرف دولتِ حاکم در دنیای جدید بهش محول میشه، پیک بستهرسونه. فرای سعی میکنه که از این سرنوشت فرار کنه اما در نهایت توی شرکت Planet Express که متعلق به تنها خویشاوند زندهش، یعنی پروفسور هیوبرت فارنزوُرثه، مشغول به کار میشه. ماجراهایی که فِرای و شخصیتهای دیگه توی مأموریتهای ارسالِ بستهها به سراسر دنیا تجربه میکنن، سیر کلی این سریال و زمینۀ داستانهای جورواجوری رو شکل میده.
فیلیپ جی. فرای (با صداپیشگی بیلی وِست) شخصیت اصلی سریاله. معمولاً با نام خانوادگیش، یعنی «فِرای» صداش میزنن. پسر کندذهن اما خوشقلبیه که توی «پیتزافروشی پانوچی»، به عنوان پیک کار میکنه و سفارش پیتزای مردم رو دم خونهشون میرسونه. بر حسب تصادف توی یه محفظۀ سرمازا میافته و هزار سال بعد چشمهاشو باز میکنه و میبینه که هیچ اثری از زندگی گذشتهش، باقی نیست. توی دنیای جدید هم شغل پیک بستهرسون از طرف دولت بهش محول میشه و توی شرکت Planet Express که متعلق به یکی از خویشاوندهای زندهشه، شروع به کار میکنه. دوست صمیمی فرای «بِندِر»ـه و دلش هم پیش «لیلا» گیره! بِندِر بِندینگ رودریگز (با صداپیشگی جان دیماجیو)، رباتی از نوع خمکنندهست که توی شرکت Planet Express کار میکنه؛ همون قسمت اول با فرای آشنا میشه و کمکم با هم رفاقتی به هم میزنن. مشروب واسه بندر مثل بنزین میمونه؛ اگه نخوره ضعیف و خمار و خسته میشه. سیگار برگ هم به مقدار زیادی دود میکنه. شخصیت خودپرست و بددهن اما دوستداشتنیای داره. گل سرسبد سریاله و هر کسی سریال فیوچراما رو ببینه، عاشقش میشه. هر چند بندر پشیزی هم به ما انسانها اهمیت نمیده. یعنی ته قلبش میده. شایدم نمیده. نمیدونم. این دوگانگی، خصیصۀ شخصیت بندره. تورانگا لیلا (با صداپیشگی کیتی سیگال)، مهمترین خدمۀ شرکت و کاپیتان سفینهایه که باهاش به دور دنیا سفر میکنن. ظاهر جذابی داره و میشه با این شعر قیاقهش رو توصیف کرد: «چشم، همون چشم قبلی، یه ابرو و باقی اجزا...». لیلا در واقع کسیه که توی مأموریتها، عقلانیترین تصمیمات رو میگیره و بیشتر مواقع، فرای و بندر و بقیه رو از خطرهای احتمالی نجات میده. یه جورایی شیرزن داستانه. نیمچهرابطههای بگیر و نگیری هم در طول سریال با فرای داره؛ بیشتر بگیر البته. پروفسور هیوبرت جِی. فارنزوُرث (با صداپیشگی بیلی وِست [بله، درست شنیدید]) یه دانشمند و مخترعِ عجیب و غریب، و به شدت پیره که ریاست شرکت Planet Express رو بر عهده داره. از فک و فامیلهای د و ر فیلیپ جِی. فرایـه. خیلی وقتها حواسپرت و سربههواست ولی گاهی اوقات راه حلهایی واسه مسائل پیدا میکنه که صد سال سیاه (یا حتی سفید) به ذهن من و شما نمیرسه. در دنیای جدیدِ سال ۳۰۰۰، پروفسور هیوبرت رو بیشتر به خاطر اختراعات روباتیکش میشناسن. دکتر جان اِی. زویدبرگ (با صداپیشگی بیلی وِست [میتونید اطلاعات IMDb رو چک کنید])، موجودی عجیبغریب، خرچنگمانند و صندلبهپاست که توی شرکت Planet Express کار میکنه. معمولاً با فامیلش، یعنی زویدبرگ، صدا زده میشه. در طول سریال چندین بار دیده میشه که تک و تنها توی سطل آشغال کنار ساختمونِ شرکت زندگی میکنه.
زویدبرگ شخصیت ساده، معصوم و مهربونی داره و همین باعث میشه برخلاف نقش کمترش نسبت به بقیۀ اعضای شرکت، یکی از دوستداشتنیترین شخصیتهای سریال باشه. داستان عاشقانهای که در فصل آخر برای زویدبرگ اتفاق میافته، یکی از بهترین و فراموشنشدنیترین قسمتهای سریال رو رقم میزنه. WhyNotZoidberg# هِرمیز کُنراد (با صدا پیشگی فیل لامار [کسی که توی پالپ فیکشن مغزش پخش و پلا میشه!])، مردی جامائیکایی و مقید به تشریفات اداریه که توی شرکت Palanet Express کار میکنه. لهجۀ غلیظ جامائیکایی داره و معمولاً در حال انجام کاغذبازیهای شرکت دیده میشه. با زویدبرگ چندان رابطۀ خوبی نداره و ازش متنفره. هر چند زویدبرگ، هِرمیز رو بهترین دوستش میدونه! اِیمی وانگ (با صداپیشگی لورن تام)، دختری اهل مریخه که رگ و ریشههای چینی داره. با بیشتر اعضای شرکت رابطۀ خوبی داره. بعضی وقتها خنگ میزنه و یه کمی پرته. خانوادۀ پولداری داره و از این نظر تأمینه. اِیمی به عنوان کارآموز توی شرکت کار میکنه، اما همون قسمت اول مشخص میشه که یکی از دلایل حضورش توی شرکت، گروه خونی همسانش با پروفسور فارنزورثه. در طول سریال با کیف کروکر وارد رابطهای عاشقانه میشه. کیف کروکر (با صداپیشگی مائوریس لامارچ)، خدمۀ اصلی سفینۀ فضاییِ Nimbus و دست راست کاپیتان زَپ برَنیگنه. کیف، معمولاً توسط کاپیتان برَنیگن تحقیر میشه و اعتماد به نفس روبرو شدن با کاپیتان رو هم نداره و ترجیح میده که با شرایط کنار بیاد. در طول سریال رابطهای بین کیف و اِیمی وانگ شکل میگیره. زَپ برَنیگن (با صداپیشگی بیلی وست [اسمش آشناست، نه؟!])، کاپیتان بلوند سفینۀ فضایی Nimbuss و هجوی بر کاپیتان جیمز تی. کِرک از سریال پیشتازان فضاست. آدمی پرادعا و خودپرسته که به صورت چندشآوری با زنها لاس میزنه. با کیف کروکر مثل یه برده رفتار میکنه و برهنگی و خوددار نبودن، جزوی از شخصیتشه.
این مطلب به صورت اختصاصی برای انجمن تیویورلد تهیه شده است و به کار بردن آن در دیگر رسانهها، تنها با ذکر لینک منبع مجاز میباشد.