قبل از هرچيزي برگه برنده ي آفيس : استيو كارل ـه نميدونم حسين چنتا فيلم و مصاحبه ازش ديدي ولي اين لعنتي ميتونه معمولي ترين و كليشه اي ترين مسائل و اتفاقات رو بقدري خنده دار تعريف | اجرا كنه كه مخاطب از خنده زمينو گاز بگيره
حالا نكته ي جالب اينكه اين مورد (البته نه به اين وسعت) براي اكثر كاراكتر ها صادق ـه يعني بيشتر بازيگراي آفيس قبل اينكه بازيگراي بامزه اي باشن ادماي بامزه اي هستند چيزي كه تو خيلي از سيتكام هاي ديگه نيست! ( يعني اگه طرفو خارج از نقشش ببيني اونقدر بانمكي و جذابيت نداره بعضي هاشون كه خيلي نچسبن اصن )
مورد بعدي ابتكار سازنده ها تو شوخي ها است ؛ سينفلد خودش يه دفتر مشقي براي فرندز بود بعد خود فرندز شد يه دايرة المعارف براي سيتكام هاي بعد خودش ( بخصوص بيگ بنگ و آشنايي با مادر) بخاطر همينكه شوخي ها و موقعيت ها هرچقدر كه خنده داره اما اكثرا اسكي از رو دست همديگه است چيزي كه تو آفيس اصلا نيست بهمين علت هر دفعه كه آفيس رو ميبيني برات تازگي داره ( مشابه اين مورد تو بروكلين نه نه هم هست)
در نهايت روابط بين كاراكتر ها است كه خودت اشاره كردي ؛ با اينكه من خودم فرندز و بيگ بنگ خيلي دوست دارم اما روابط بين شخصيت ها بخصوص تو روابط عاطفي از يجايي به بعد ديگه گندش در مياد
قهر ؛ آشتي | آشتي ؛ آشتي | قهر ؛ قهر اين الگوريتم روابط عاطفي كاراكترهاي اين سريال ها است كه رو مخ ترينش راس و ريچل تو فرندز بودند! بعد لنرد و پني تو بيگ بنگ
متاسفانه ديگه دوره سيتكام هاي خوب خيلي وقت به پايان رسيده منقرض شده ؛ كمدين هاي خوب پا به سن گذاشتن و ديگه اون انرژي جوني رو ندارن كمدين هاي نسل جديد هم خيلي خيلي كم پيش مياد مثل استعداد هاي قديمي باشن