این دو قسمت آخر خیلی قابل تعریف و تحسین نبودن. به خصوص لوکیشن ها که دارن زیادی تکراری و خسته کننده میشن. با این حال حضور هاپکینز و اد هریس به تنهایی در کنار تم رازآلود داستان آدم رو امیدوار به دنبال کردنش نگه می داره.
کنایه جالبی تو این قسمت به شبیه بودن دلوریس و آلیس در سرزمین عجایب مطرح شد. آلیسی که میره تو سوراخ لونه خرگوش و دلوریسی که احتملا باید بیوفته دنبال پیدا کردن ورودی هزارتو.
اون جاش که دلوریس داشت حوله ها رو می زاشت تو کشو رو متوجه نشدم چی شد. وقتی اسلحه رو پیدا کرد و بعد گذاشتش سرجاش، نگاهش به آینه افتاد و یک دفعه یاد گذشته افتاد. ولی وقتی برگشت به حال دیگه اسلحه ای اونجا تو کشو نبود!
تو سایت های خارجی نظرات جالبی مطرح شدن. مثل اینکه هزارتو (maze) سطح پیشرفته تری از آزمون تورینگ هستش که آرنولد اونو ساخته تا قله هرمش یعنی ایجاد خودآگاهی در میزبان ها رو با اون کامل کنه. در قسمت دوم اون دختر بچه به مردسیاه پوش (اد هریس) گفت که هزار تو برای اون مقدر نشده. یعنی چون اد هریس ربات نیست (احتمالا) به راحتی می تونه از آزمون هزارتو عبور کنه.
همچنین دختر لارنس گفت که برای پیدا کردن هزار تو باید نهر خونین رو دنبال کنه تا به جایی برسه که مار تخم میزاره. مار می تونه همون صورت فلکی مار (serpens) باشه که سرش در غرب و دمش در شرق قرار داره. دمش یعنی جایی که روی تخم هاش قرار داره. از طرف دیگه ممکنه صورت فلکی که تو این قسمت اون مرد فراری روی کنده کاریهای چوبیش حک کرده بود هم به نقشه ای برای رسیدن به هزار تو با استفاده از صور فلکی اشاره داشته باشه. همچنین ممکنه هزار تو اصلا دو بعدی نباشه و نقشه حک شده روی اون پوست سر تنها سطح مقطعی از یک هزار توی سه بعدی باشه.
در کل خیلی نظرات دیگه ای هم مثل
the Man in the Maze تو نت مطرح شده که خوندنشون خالی از لطف نیست. در کل من عاشق این جور سریال های معما گونه هستم. به امید یه قسمت چهارم طوفانی و عاری از مقدمه چینی.
?'the next question is 'Who in the world am I
!Ah, that’s the
great puzzle