خلاصه داستان اين قسمت : گاورنر تیمی رو برای از بین بردم میشون که از وودبری خارج شده میفرسته که در بین راه درگیری بوجود میاد. گلن و مگی هم برای تهیه ی مواد غذایی و شیر خشک به شهرِ متروکه میرن. ریک هم با تماس تلفنی در زندان مواجه میشه. تماسی که...
خلاصه داستان اين قسمت : گاورنر تیمی رو برای از بین بردم میشون که از وودبری خارج شده میفرسته که در بین راه درگیری بوجود میاد. گلن و مگی هم برای تهیه ی مواد غذایی و شیر خشک به شهرِ متروکه میرن. ریک هم با تماس تلفنی در زندان مواجه میشه. تماسی که...
خوب مثل همیشه دیگه دوستان تمام نکات رو گفتن و دیگه چیزی برای گفتن نمونده ولی بنده هم چند کلمه عرض میکنم
من به این قسمت 9 دادم به خاطر اینکه هم چندین قسمت رو با هم نشون داد و هم اینکه هیجان رو در بیننده زنده نگه داشت که همونجور که دسوتان گفتن همگی میگفتیم آیا ریک با کی حرف میزنه
اما به قول آیدین خیلی دلم میخواد نبرد ریک و گارنر رو ببینم دریل و مرل هم که دیگه خدا رحم کنه به انتخابشون
در کل این قسمت با اینکه رمانتیک بود و صحنه های رمانیتک هم که دیگه یاورشون رو استاد کرده بودن باز هم قابل قبول بود و ببینیم تا هفته بعدی چی میشه
منم دیدم بالاخره....
قسمتِ خوبی بود و گره های داستان هم با جابجایی میشون با مگی و گلن بیشتر شد...
بیشترین چیزی که تو این اپیزود ازش لذت بردم همون قضیه ی زنگ تلفن بود. یک هفته بش فکر میکردیم که چی بود. حتی اوایل که ریک داشت با فرد پش تلفن صحبت میکرد هم گفتم اینا تو وودبری هستن و مثلا گاورنر یه تیمی رو گذوشته که جاهای نزدیک به شهرش رو چک کنن. اما قضیه یه چیز دیگه بود اصلا: "تماسِ مستقیمِ تلفنی از بهشت" :دی... خیلی دوست داشتم اون تیکه رو...
کلا ریک بعد از شوک فجیعی که بش وارد شد برای ریست شدنِ مغزش و برگشتن به روال قبلی یه همچین موردی لازم داشت....
اما مرل و رسیدن به گلن و مگی....
این قضیش خیلی عجیب بود دیگه. میشون طبیعی و قابل توجیح بود که به گلن بربخوره چون قصدش فقط دور شدنِ بی هدف از وودبری بود. اما مرل که بند و بساطش رو جمع کرد که برگرده وودبری چی؟ اون چطوری رسید به اینجا ؟
آندریا هم که بالاخره خودشو انداخت به گاورنر .
بخاطر قضیه ی تلفن و رودستی که دوباره خوردیم از عوامل بش ۹ میدم .
بچه ها فکر کنم فصل سه همون طور که قبل گفته بودن 16 قسمته و 20 قسمته بودن این فصل شایعه بوده
سایت imdb تا قسمت 16 زده این فصل رو
آره، اینم میشه..... پس من دیگه مشکلی ندارم .
در مورد گلن و مگی که گیر گاورنر افتادن....
گاورنر مهم ترین هدفش اینه که بفهمه اینا کجا ساکن هستن دیگه. گلن که حرف بزن نیس، این مگی فکر کنم عین خیار بفروشه گروهش رو. البته شاید از طریق تهدید مگی بتونن از گلن حرف بکشن .
ولی میدونین از چی میترسم... از اینکه کله ی گلن یا مگی رو تو آکواریومِ گاورنر ببینیم .
.
فكر ميكنم اين يكي دو تا اپيزود قبل و يكي دوتاي پيش رو آرامش قبل از طوفانه!
و لازمهي چنين طوفاني يه كاپيتان يا ناخداي محكم وقويـه(ريك)!
و اين كاپيتاني كه به تازگي يه طوفان ديگري رو هم تجربه كرده(مرگ لوري) و در شوك به سر ميبره يه جوري بايد به خودش بياد تا براي طوفان پيش رو آماده بشه. و قضيه توهم و ... بهترين روش براي بيرون اومدن از شوك بود. شاعر ميگه : ... سخن دوست (لوري) خوشتر است!
از اين حرفا بگذريم من يه سؤالي ذهنمو مشغول كرده!
چرا پسره، لوري كشت؟! مگه نميگه بيهوش بود؟ خب اول سعيشون رو ميكردن به هوش بيارنش يا به اون دكتره نشونش بدن و ...
بعد اگر خداي ناكرده مُرد، ميكشتنش قبل از اينكه تبديل بشه.
دیگه کار از سعی گذشته بود آخه. لوری تیکه پاره شده بود...
بعد توی فصل یک دیدیم که دکتر جنر گفت زمان تبدیل مشخص نیس و مثلا ممکنه یکی ۵ دقیقه ای تبدیل بشه و یکی طیِ زمان طولانی تری...
از نظر وسائل پزشکی هم که اوضاعشون بیریخت بود. اون وضع لوری شاید تو یه اطاق عمل مجهز ردیف میشد. شاید...
خلاصه اصلا راه نداشت...
ضمنا موافقم بات. طوفانِ اصلی در راهه . فرماندار .
گلن همه رو میفروشه با جعبه.... شک نکن.... همچین اسم مگی رو بیارن جلوش شماره شناسنامه ریک هم میده بهشون
سلام.
من هم این رو تایید میکنم که جنگ قشنگی بین این دو گروه میشه
ولی بهتون قول میدم که ریک بره پیش فرماندار التماس کنه که من یک بچه شیر خوار دارم مارو راه بده گناه داریم
بعدش اونم میگه نــــــه.
بعدش چی میشه مخصوصاً که میشون هم به گروه ریک اضافه شده گروه رو قوی تر کرده.
برادر ها هم بهم میرسن که معلوم نیست چه کار کنن.
موفق باشید.
بچه ها کسی می دونه اون کاررو کی با گروه ریک کرد؟؟
همون کار که گوزن آورد و پخشش کرد روی زمین بعد زامبی ها رو به طرف ریک هدایت کرد.
اگه میفهمیدم کی بود میدونستم چه کارش کنم
اگه کسی می دونه بگه